کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اد
لغتنامه دهخدا
اد. [ اُ ] (اِخ ) ژان . کشیش فرانسوی متولد به ری (1601 - 1680م .).وی مؤسس جمعیت ادیست ها و برادر مزری مورخ بود.
-
اد
لغتنامه دهخدا
اد. [ اُ ] (اِخ ) خواهر آبکار پادشاه ارمنستان . رجوع به ایران باستان ص 2602 شود.
-
اد
لغتنامه دهخدا
اد. [ اُدد ] (اِخ ) ابن اُدَد. پدر عدنان یکی از اجداد رسول صلی اﷲ علیه و آله است . (مجمل التواریخ والقصص ص 228).
-
اد
لغتنامه دهخدا
اد. [ اُدد ] (اِخ ) ابن طابخةبن الیاس بن مضر. نام پدر قبیله ایست از یمن . (تاج العروس ) (منتهی الارب ). و رجوع به انساب سمعانی ص 9 س 16 شود.
-
آد
واژهنامه آزاد
(زبان پاک) این پسوند مفهوم «با هم بودن چند نفر برای انجام کاری» را می رساند. مثلاً سازاد یعنی گروهی که با هم ساز می زنند.
-
جستوجو در متن
-
تعلق داشتن
دیکشنری فارسی به عربی
عد
-
مال کسی بودن
دیکشنری فارسی به عربی
عد
-
شمردن
واژهنامه آزاد
عد.
-
وابسته بودن
دیکشنری فارسی به عربی
عد , مفصلة
-
میزان کردن ساعت
دیکشنری فارسی به عربی
عد تنازلي
-
لحظات اخر
دیکشنری فارسی به عربی
عد تنازلي
-
تعداد
لغتنامه دهخدا
تعداد. [ ت َ ] (ع مص ) مصدر است بمعنی عد (شمردن ). (از اقرب الموارد). شمار کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). و رجوع به عَدّ شود.
-
پنجگان
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (عد. توزیعی ) 1 - پنج تا پنج تا. 2 - (اِمر.) نوعی تیر.
-
سادس
فرهنگ فارسی معین
(دِ) [ ع . ] (عد. ص .) ششم ، ششمین .
-
یک هزارم
فرهنگ فارسی معین
(یِ یا یَ. هِ رُ) (عد. کسری ) یک قسمت از هزار قسمت ، هزار یک .