کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عدک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عدک
لغتنامه دهخدا
عدک . [ ع َ ] (ع مص ) پشم زدن به مطرقه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از قطرالمحیط) (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
آدک
لغتنامه دهخدا
آدک . [ دَ ] (اِ) آداک .
-
ادک
لغتنامه دهخدا
ادک . [ اَ دَک ک ] (ع ص ) اسب پهن پشت . (مهذب الاسماء). یا عام است . (منتهی الارب ). ج ، دُک ّ. || شتر بی کوهان یا آنکه کوهانش بلند نبود. (منتهی الارب ). || لاغرسرون . (تاج المصادر بیهقی ).
-
ادک
لغتنامه دهخدا
ادک . [ اَ دَ ] (اِ) قسمی جامه : چو سنجاب و قاقم ، سمور و فنک دله صدره روباه و ابلق ادک . نظام قاری (دیوان البسه ص 186).و بعضی را خلعت پوستین ... و الطائی و ادک و غیرها در بر کردند. (دیوان البسه ٔ نظام قاری ص 156).
-
ادک
لغتنامه دهخدا
ادک . [ اَ دُ ] (اِ) شرم زنان و جانوران دیگر باشد. (از برهان قاطع). چوز.
-
ادک
واژهنامه آزاد
اسب پشت پهن.
-
آدک
واژهنامه آزاد
(آ.د.ک) آیین دادرسی کیفری