کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عدول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عدول
/'odul/
معنی
۱. روگرداندن؛ تخطی کردن.
۲. [قدیمی] انحراف؛ خارج شدن.
۳. (اسم) [جمعِ عادل] = عادل
۴. [جمع عدل] = عدل۱
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. اعراض، انصراف، بازگشت، برگشت، تغییرعقیده
۲. اجحاف، تخطی
۳. عادلان، صالحان
فعل
بن گذشته: عدول کرد
بن حال: عدول کن
دیکشنری
departure, infraction, retraction
-
جستوجوی دقیق
-
عدول
واژگان مترادف و متضاد
۱. اعراض، انصراف، بازگشت، برگشت، تغییرعقیده ۲. اجحاف، تخطی ۳. عادلان، صالحان
-
عدول
لغتنامه دهخدا
عدول . [ ع َ ] (ع ص ) گواه مقبول . مرد راست گو و بسیار عادل . (آنندراج ) : پس فرستاد آن طرف یک دو رسول حاذقان و کافیان بس عدول .مولوی .
-
عدول
لغتنامه دهخدا
عدول . [ ع َ دَ ] (اِخ ) نام مردی که کشتی بسیار نیکو می ساخت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). عدولی .
-
عدول
لغتنامه دهخدا
عدول . [ ع ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عادل . (منتهی الارب ). || ج ِ عَدل . (آنندراج ). مردم عادل . عادلان : تا در حضور جماعتی از اعیان و عدول و ثقات قصه ٔ حال از قبه تارکبه واز اول تا آخر بگویند. (سندبادنامه ص 296).بیار ساقی و همسایه گو، دو چشم بیندکه من دو ...
-
عدول
لغتنامه دهخدا
عدول .[ ع ُ ] (ع مص ) میل کردن از کسی و برگشتن . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (آنندراج ). || بازگردیدن به سوی کسی . || خمیدن راه و کج گردیدن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || رجوع کردن از رای و عقیده . بازگشت : امیرالمؤمنین ال...
-
عدول
فرهنگ فارسی معین
(عُ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) بازگشتن ، برگشتن از ر اه . 2 - (اِمص .) بازگشت .
-
عدول
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . ] (ص .) جِ عادل . 1 - عدل دهندگان . 2 - مردمان صالح برای شهادت در محضر قاضی یا حاکم .
-
عدول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'odul ۱. روگرداندن؛ تخطی کردن.۲. [قدیمی] انحراف؛ خارج شدن.۳. (اسم) [جمعِ عادل] = عادل۴. [جمع عدل] = عدل۱
-
واژههای مشابه
-
عدول کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تراجع
-
عدول کرد از
دیکشنری فارسی به عربی
اِرتَدَعَ عَن
-
جستوجو در متن
-
back out
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عقب افتادن، عدول کردن
-
انصراف
واژگان مترادف و متضاد
اعراض، پشیمانی، تغییرعقیده، عدول
-
تراجع
دیکشنری عربی به فارسی
رد گم کردن , عدول کردن