کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عدوبند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عدوبند
/'aduband/
معنی
دشمنبند؛ اسیرکنندۀ دشمنان.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
عدوبند
لغتنامه دهخدا
عدوبند. [ ع َ ب َ ] (نف مرکب ) که عدو را بندد. که عدو را بند کند. که دشمن را به بند آرد. تسخیر و منقاد کننده ٔ دشمن . (از آنندراج ) : درشت و تنومند و زورآزمای به تنها عدوبند و لشکرگشای . نظامی .- کمند عدوبند ؛ کمند که بدان دشمن بندند : کمند عدوبند را...
-
عدوبند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی] 'aduband دشمنبند؛ اسیرکنندۀ دشمنان.
-
جستوجو در متن
-
لشکرگشای
لغتنامه دهخدا
لشکرگشای . [ ل َ ک َ گ ُ ] (نف مرکب ) لشکرگشا : به تنها عدوبند و لشکرگشای . نظامی .امیر عدوبند لشکرگشای جوابش بداد از سرعقل و رای .سعدی .
-
گشای
لغتنامه دهخدا
گشای . [ گ ُ ] (نف ) گشا. گشاینده . و با شادی ، نهانی ، دل ، کشور، ملک ، مشکل ، کار و ... به صورت ترکیب آید : ایا ضمیر تو شادی گشای انده بندایا قبول تو نعمت فزای و شادی کاه . امیرمعزی .سوم فیلسوفی نهانی گشای که باشد به راز فلک رهنمای . نظامی .که ملک ...
-
کشورگشای
لغتنامه دهخدا
کشورگشای . [ ک ِش ْ وَ گ ُ ] (نف مرکب ) فاتح . مملکت گیر. کشورگیر. فاتح کشور. کشورگشا : بچپ برش گرشاسب کشورگشای دوفرزند پرمایه پیشش بپای . فردوسی .روز هیجاها بود کشورگشای روز مجلسها بود کشوردهی . منوچهری .میر کشورگشای رکن الدین که درش دیو را شهاب کند...
-
زورآزما
لغتنامه دهخدا
زورآزما. [ زْ / زِ ] (نف مرکب ) زورآزمای . زورآزماینده . آنکه زور و نیروی خویش را به معرض آزمایش درآورد. کسی که با دیگری دست و پنجه نرم کند. پهلوان . (فرهنگ فارسی معین ). پهلوان را گویند. (آنندراج ). پهلوان و کشتی گیر. (ناظم الاطباء) : دو تن را بفرمو...
-
باری
لغتنامه دهخدا
باری . (اِخ ) نام قصبه ای است در هندوستان (برهان ) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا). نام قصبه ای است از ملک هندوستان که چندین ده بدو متعلق است . (جهانگیری ). قصبه ای است معروف حوالی آگر... (رشیدی : باره ). نام قصبه ای بود از هندوستان که بعد اکبرآباد نامیده...
-
تنسیق صفات
لغتنامه دهخدا
تنسیق صفات . [ ت َ ق ِ ص ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عبارت است از آنکه متکلم موصوف واحد را صفات متعدد بیان نماید خواه به استقلال ...:خداوند بخشنده ٔ دستگیرکریم خطابخش پوزش پذیر.و خواه به اعتبار متعلقات ...:یاقوت لبا لعل رخا غنچه دهاناشمشادقدا سیم بر...
-
ی
لغتنامه دهخدا
ی . [ ی ِ ] (حرف ) برای ظهور کسره ٔ اضافه به آخر کلماتی که تحریک آنها متعذر است ملحق شود و آن از یأآت مجهول است . این یاء را در کلمات مختوم به الف و واو بی آنکه کلمه مضاف باشد نیز آرند.شمس قیس رازی آرد: و اما کلمات الفی چون دانا و زیبا و زرها چون اض...
-
پوربهای جامی
لغتنامه دهخدا
پوربهای جامی . [ ب َی ِ ] (اِخ ) از شعرای معروف خراسان ، مردی مستعد و فاضل بود. آباء و اجداد او قضات ولایت جام بوده اند و اومردی خوش طبع بود، بدین پایه سر فرو نیاورد، و همواره با مستعدان نشستی و بیشتر اوقات ، در هرات روزگار گذرانیدی . وی شاگرد مولانا...
-
ساری
لغتنامه دهخدا
ساری . (اِخ ) نام شهری بود از مازندران قریب به شهر آمل . (جهانگیری ) (برهان ). شهری است بسیار قدیم به مازندران ، از بناهای اسپهبد سارویه بن فرخان که از اولاد عم انوشیروان دادگر از طبقه ٔ آل باوند بوده و با ملوک بنی امیه معاصر ولیکن تا زمان خلافت عباس...