کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عدلیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عدلیه
/'adliy[y]e/
معنی
= دادگستری
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
دادگاه، دادگستری، محکمه
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
عدلیه
واژگان مترادف و متضاد
دادگاه، دادگستری، محکمه
-
عدلیه
لغتنامه دهخدا
عدلیه . [ ع َ لی ی َ ] (اِ) نام پول است و آن بر دو قسم است : قدیم و جدید، و هر دو نام پول مصری است که از طلا و ارزش آن بر حسب زمان و مکان مختلف بوده است مثلاً عدلیه ٔ جدیده در سال 1256 هَ . ق . شانزده قروش بوده است . عدلیه را مردم عراق عادلی گفته اند...
-
عدلیه
لغتنامه دهخدا
عدلیه . [ ع َ لی ی َ ] (اِخ ) (وزارت ...) وزارت دادگستری . یکی از چند وزارتخانه ٔ کشور ایران . عدلیه نخستین بار در سال 1275 هَ . ق ، به امر ناصرالدین شاه تأسیس گردید. طرز کار عدلیه چنین بود که شکایات و دعاوی حقوقی را به حکام شرع ارجاع میکردند و حاکم...
-
عدلیه
لغتنامه دهخدا
عدلیه .[ ع َ لی ی َ ] (اِخ ) معتزله . فرقه ٔ معتزله . «معتزله خود را عدلیه نامند، زیرا گویند چون خداوند حکیم است و از حکیم جز خیر و صلاح نیاید و به حکم عقل رعایت مصالح عباد بر او واجب است ، قبیح است بر او که بنده را مجبور کند بر عملی قبیح یا حَسَن ، ...
-
عدلیه
فرهنگ فارسی معین
(عَ یِّ) [ ع . عدلیة ] (اِ.) ادارة دادگستری .
-
عدلیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عدلیَّة] (حقوق) [منسوخ] 'adliy[y]e = دادگستری
-
واژههای مشابه
-
عدلیه و نظمیه
فرهنگ گنجواژه
دادگستری و شهربانی، اسباب امنیت و عدالت.
-
نظمیه و عدلیه
فرهنگ گنجواژه
شهربانی و دادگستری.
-
جستوجو در متن
-
دادگستری
لغتنامه دهخدا
دادگستری . [ گ ُ ت َ ] (اِ مرکب ) عدلیه . (وزارت ...)، وزارت عدلیه . دستگاه قضایی کشور. رجوع به عدلیه شود.
-
دادگاه
واژگان مترادف و متضاد
دادسرا، دادگستری، عدلیه، محکمه
-
عدلی مذهب
لغتنامه دهخدا
عدلی مذهب . [ ع َ م َ هََ ] (اِخ ) معتزلی . پیرو معتزله . پیرو عدلیه . رجوع به عدلیه شود.
-
عدالت خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [منسوخ] 'e(a)dālatxāne ۱. = عدلیه۲. مجلس شورا.
-
دادگستری
واژگان مترادف و متضاد
۱. عدالت ۲. دادگاه، عدلیه، محکمه