کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عدلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عدلی
معنی
(عَ دْ)(اِ.) 1 - نوعی سکه رایج در قدیم . 2 - عدل ، لنگه بار.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
عدلی
لغتنامه دهخدا
عدلی . [ ع َ ] (اِخ ) تخلص شعری سلطان بایزیدبن سلطان محمد فاتح است . رجوع به سلطان بایزید شود.
-
عدلی
لغتنامه دهخدا
عدلی . [ ع َ ] (ص نسبی ) منسوب به عدل . || (اِ) قسمی از سکه بوده است . پول : صد بوسه بر آن خط زد و گفتا که در آنجاست سیصد درم عدلی غلطان و مدور. سوزنی .اتفاقاً مرا صد دیناری عدلی بود گفتند باقی آن صد دینار عدلی را بیار. (انیس الطالبین ص 145).جوالهای ...
-
عدلی
فرهنگ فارسی معین
(عَ دْ)(اِ.) 1 - نوعی سکه رایج در قدیم . 2 - عدل ، لنگه بار.
-
واژههای مشابه
-
عدلی مذهب
لغتنامه دهخدا
عدلی مذهب . [ ع َ م َ هََ ] (اِخ ) معتزلی . پیرو معتزله . پیرو عدلیه . رجوع به عدلیه شود.
-
حسن عدلی
لغتنامه دهخدا
حسن عدلی . [ ح َ س َ ن ِ ع َ ] (اِخ ) ابن علی اشتیبی ، متخلص به عدلی و ملقب به عون اﷲ علاءالدین . شیخ زاویه ٔ قوچه پاشا در استانبول بود و در 1026 هَ. ق . درگذشت . او راست : «آخر کار» در تصوف ، به ترکی .و دیوان شعر ترکی دارد. (هدیة العارفین ج 1 ص 292)...
-
فحص عدلي
دیکشنری عربی به فارسی
دادگاهي , بحثي , قانوني , مربوط به سخنراني , جدلي
-
واژههای همآوا
-
ادلی
لغتنامه دهخدا
ادلی . [ اَ ] (ع اِ) اَدْل . ج ِ دَلو.
-
جستوجو در متن
-
دادگاهی
دیکشنری فارسی به عربی
فحص عدلي
-
بحثی
دیکشنری فارسی به عربی
فحص عدلي
-
مربوط به سخنرانی
دیکشنری فارسی به عربی
فحص عدلي
-
قانونی
دیکشنری فارسی به عربی
شرعي , صحيح , فحص عدلي , قانوني
-
جدلی
دیکشنری فارسی به عربی
فحص عدلي , مثير للجدل , مجدال