کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عداوة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
عداوت
فرهنگ فارسی معین
(عَ وَ) [ ع . عداوة ] (اِمص .) دشمنی ، خصومت .
-
جسارت
دیکشنری فارسی به عربی
تهور , جراة , صلافة , عداوة , فرضية , مغامرة , وقاحة
-
کینه
دیکشنری فارسی به عربی
ثار , حقد , عداوة , کراهية , نکاية ، إحْنة
-
عداوت
لغتنامه دهخدا
عداوت . [ ع َ وَ ] (ع اِمص ) عداوة. دشمنی : با او نهانی عداوتی داشت . (گلستان ).هنر بچشم عداوت بزرگتر عیبی است . (گلستان ).
-
خرماء
لغتنامه دهخدا
خرماء. [ خ َ ] (اِخ ) نام زمینی است ازآن ِ بنی عبس بن رباح از عداوه . (معجم البلدان ).
-
وشیمة
لغتنامه دهخدا
وشیمة. [ وَ م َ ] (ع اِمص ) بدی و دشمنی . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (آنندراج ). گویند: بینهما وشیمة؛ ای کلام شر و عداوة. (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء). بدی و دشمنی و عداوت و شر. (ناظم الاطباء).
-
طائلة
لغتنامه دهخدا
طائلة. [ ءِ ل َ ] (ع اِ) تأنیث طائل . فزونی . || مزیت . فضل . || توانائی . قدرت . دستگاه . || توانگری . غنی . || فراخی . سعة. || دشمنی . کینه . یقال : بینهم طائلة؛ ای عداوة، و ترة. (منتهی الارب ).
-
مغالظة
لغتنامه دهخدا
مغالظة.[ م ُ ل َ ظَ ] (ع مص ) همدیگر دشمن داشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). با همدیگر دشمنی و عداوت داشتن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِمص ) کینه و دشمنی . یقال : بینهما مغالظة؛ ای عداوة. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). کینه و دشمنی . ...
-
اغضن
لغتنامه دهخدا
اغضن . [ اَ ض َ ] (ع ص ) آنکه در پوستک چشم او شکن از سرشت باشد. یا از خشم و تهدید، یا از بزرگ منشی و کبر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آن کسی که در چشم او از سرشت یا از خشم یا از کبر شکنی باشد. الکاسرعینه خلقة او عداوة او کبراً. (از اقرب الموارد).
-
تبل
لغتنامه دهخدا
تبل . [ ت َ ] (ع اِ) دشمنی . (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بینهما تبل ؛ ای عداوة. (اقرب الموارد). || حقد. (اقرب الموارد) (از قطر المحیط). کینه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و فی قلبه تبل ؛ ای حقد. (اقرب المو...
-
ذوغذم
لغتنامه دهخدا
ذوغذم . [ غ ُ ذُ ] (اِخ ) موضعی یا کوهی است . (منتهی الارب ). و یاقوت گوید: موضعی است از نواحی مدینة: ابراهیم بن هرمة راست :ما بالدیار التی کلمت من صمم لو کلمتک و ما بالعهد من قدم و ما سوءالک ربعاً لا انیس به ایام شوطی و لا ایام ذی غذم .و قرواش بن حو...
-
غذم
لغتنامه دهخدا
غذم . [ غ ُ ذُ ] (اِخ ) (ذو...) ذوغذم موضعی از نواحی مدینه است . ابراهیم بن هرمة گوید:ما بالدیار التی کلَّمت َمن صمم لوکلَّمتک و ما بالعهد من قدم و ماسوءالک ربعاً لا انیس به ایام شوطی و لا ایام ذی غذم .و قرواش بن حوط نیز گوید:نبئت ان عقال َ وابن خویل...
-
غلظة
لغتنامه دهخدا
غلظة. [ غ ِظَ ] (ع مص ) درشت شدن . سطبر گردیدن . (از المنجد). مقابل نازکی و رقت . (اقرب الموارد). غَلظَة. غُلظَة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || درشتی کردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). سختگیری . خشونت . (دزی ج 2ص 222) : ولیجدوا فیکم غلظة. (قرآن 123...
-
استصلاح
لغتنامه دهخدا
استصلاح . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نیکوئی کردن خواستن . و منه : اربع لاتستصلح فسادها، محاسدة الاکفاء و عداوة القرباء و الرکانة فی الامراء و الفسق فی العلماء. (منتهی الارب ). || نیک شدن . نیک آمدن چیزی . (زوزنی ). || صلح جستن . || صلاح کار جستن . صلاح پرسید...
-
حامض
لغتنامه دهخدا
حامض . [ م ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از حموضت . ترش . (دهار). ترش مزه . ج ، حوامض (ترشیها). (مهذب الاسماء). || حامض الفؤاد؛ متغیردل و فاسدقلب . (منتهی الارب ). رجل ٌ حامض الفؤاد، فی الغضب ؛ ای متغیره و فاسده ، عداوة، کما فی العباب و هو مجاز. (تاج العروس...