کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عجین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عجین
/'ajin/
معنی
خمیر؛ سرشته؛ سرشتهشده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آمیخته، سرشته
۲. خمیر
برابر فارسی
آغشته
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
عجین
واژگان مترادف و متضاد
۱. آمیخته، سرشته ۲. خمیر
-
عجین
فرهنگ واژههای سره
آغشته
-
عجین
لغتنامه دهخدا
عجین . [ ع َ ] (ع مص ) سرشتن و خمیرکردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آمیختن : آبش همه از کوثر و از چشمه ٔ حیوان خاکش همه از عنبر و کافور عجین است . منوچهری .جان تو بر عالم علوی رسدچون کنی مر علم را با جان عجین . ناصرخسرو.|| بر عجان کسی زدن . (منتهی ا...
-
عجین
فرهنگ فارسی معین
(عَ) [ ع . ] 1 - (ص .) سرشته شده . 2 - (اِ.) خمیر.
-
عجین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] 'ajin خمیر؛ سرشته؛ سرشتهشده.
-
واژههای مشابه
-
عجین کردن
لغتنامه دهخدا
عجین کردن . [ ع َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خمیر کردن . آمیختن : دجله خوناب است زین پس گر نهد سر در نشیب خاک نخلستان بطحا را کند از خون عجین .سعدی .
-
واژههای همآوا
-
آجین
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ آجیدن) ‹آژن› 'ājin ۱. = آجیدن۲. آجیدهشده با (در ترکیب با کلمۀ دیگر): تیرآجین، شمعآجین.
-
آجین
فرهنگ فارسی معین
(ص .) آجیده ، آژده .
-
آجین
لغتنامه دهخدا
آجین . (ن مف ) آجیده . آژده . آزده : ز شاخ گوزنان رمه در رمه زمین بیشه ای گشت آجین همه . فردوسی .- تیرآجین ؛ بتیر بسیار زده شده .- شمعآجین کردن ؛ عقوبتی که تن را جای جای سوراخ کرده ، شمع در آن فروکرده افروختندی .
-
جستوجو در متن
-
سرشته
واژگان مترادف و متضاد
آمیخته، خمیره، عجین، معجون
-
عجن
لغتنامه دهخدا
عجن . [ ع ُ ج ُ ] (ع اِ) ج ِ عِجان . (منتهی الارب ). رجوع به عجان شود. || ج ِ عجین . (منتهی الارب ). رجوع به عجین شود.
-
آمیخته
واژگان مترادف و متضاد
درهم، عجین، قاطی، مختلط، مخلوط، مرکب، معجون، ممزوج، ناسره ≠ سره