کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عجم زاده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عجم زاده
واژهنامه آزاد
زاده ی قلعه عجم، نواده عجم بزرگ، نوادگان اکبر رییس قلعه عجم که از شرق پایتخت در زمان زندیه دفاع می کردند
-
واژههای مشابه
-
عراق عجم
لغتنامه دهخدا
عراق عجم . [ ع ِ ق ِ ع َ ج َ ] (اِخ ) ایالت جبال را در قرون وسطی غالب اوقات عراق عجم نامیده اند تا با عراق عرب اشتباه نشود. ایالات جبال (عراق عجم ) شهرهای بزرگی داشت از قبیل کرمانشاه ، همدان و در شمال خاوری آن ری و در جنوب خاوری اصفهان بود. از جمله ر...
-
نوروز عجم
لغتنامه دهخدا
نوروز عجم . [ ن َ / نُو زِ ع َ ج َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شعبه ای است از موسیقی قدیم مناسب با حسینی که در راست پنجگاه نواخته شود. (فرهنگ فارسی معین ). شعبه ای است از مقام رهاوی ، از ششمین نغمه است و سه بانگ دارد. (بهجت الروح ص 141) : رهاوی شد مقام...
-
علی عجم
لغتنامه دهخدا
علی عجم . [ ع َ ی ِ ع َ ج َ ] (اِخ ) (سید...) لقب علی بن صدرالدین موسی سیاهپوش صوفی است که در بیت المقدس بدین نام شهرت دارد. رجوع به علی سیاهپوش شود.
-
قطیعه ٔ عجم
لغتنامه دهخدا
قطیعه ٔعجم . [ ق َ ع َ ی ِ ع َ ج َ ] (اِخ ) محله ٔ بزرگی است در بغداد که میان باب الحلبه و باب الازج و ریان واقع است و دارای بازارهاست و گوئی خود شهری جداگانه است و گروهی از محدثان بدان منسوبند. (معجم البلدان ).
-
بارانی عجم
لغتنامه دهخدا
بارانی عجم . [ ع َ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش نقده ٔ شهرستان ارومیه که در 12500 گزی شمال خاوری نقده و یک هزارگزی باختر شوسه ٔ ارومیه بمحمدیار در دره واقع است . هوایش معتدل و دارای 175 تن سکنه میباشد. آبش از نهر یادگارلو و محصولش غلات ،...
-
خلج عجم
لغتنامه دهخدا
خلج عجم . [ خ َ ل َ ج ِ ع َ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ساری سوباساز بخش پلاشت شهرستان ماکو. دارای 291 تن سکنه . آب آن از ساری سو و محصول آنجا غلات ، پنبه ، توتون ، حبوبات و کرچک . شغل اهالی زراعت و راهش شوسه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
حسان عجم
لغتنامه دهخدا
حسان عجم . [ ح َس ْ سا ن ِ ع َ ج َ ] (اِخ ) لقب خاقانی است . رجوع به حسان العجم شود.
-
حافظ عجم
لغتنامه دهخدا
حافظ عجم . [ ف ِ ع َ ج َ ] (اِخ ) رومی ، محمدبن عادل . متوفی در حدود 900 هَ . ق . او راست : ارجاع العلم الی نقطة. (کشف الظنون ج 1 ص 82).
-
حافظ عجم
لغتنامه دهخدا
حافظ عجم . [ ف ِ ع َ ج َ ] (اِخ ) یکی از شعرای عثمانی که در زمان سلطان سلیم خان ثانی میزیست . وی با برادرش قوقله عجم از ایران آمده و مدّتی در مرزیفون اقامت گزید و سمت مدرّسی مدرسه ٔ علی پاشای قسطنطنیه را داشت ، و به اکثر علوم و فنون واقف بود، و تألی...
-
بیات عجم
واژهنامه آزاد
(موسیقی) نامِ گوشه ای در دستگاه راست پنجگاه.
-
عجم گزند
واژهنامه آزاد
غیر عرب واسیب پذیر
-
عرب و عجم باز
لغتنامه دهخدا
عرب و عجم باز. [ ع َ رَ ب ُ ع َ ج َ ] (نف مرکب ) همان رسن باز است که دارباز نیز گویند، و این از اهل زبان به تحقیق پیوسته است . (از آنندراج ).
-
چشمه ٔ عراق عجم
لغتنامه دهخدا
چشمه ٔ عراق عجم . [ چ َ م َ ی ِ ع ِ ق ِ ع َج َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت الخیال نویسد: چشمه ای است درعراق عجم که چون در ولایتی ملخ آید دو مرد که مرتکب خمر و زنا نشده باشند از آن آب بردارند و راه آن ولایت گیرند، پس مرغان سیاه در پی آن آب بروند و ملخ را از آ...