کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عجمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عجمی
/'ajami[y]/
معنی
۱. کسی که عرب نباشد.
۲. [مجاز] نادان؛ غافل.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
عجمی
لغتنامه دهخدا
عجمی . [ ع َ ج َ ] (اِخ ) ابومحمد حبیب بن عیسی العجمی . رجوع به حبیب عجمی شود.
-
عجمی
لغتنامه دهخدا
عجمی . [ ع َ ج َ ] (ص نسبی ) باشنده ٔ عجم هرچند که از عرب باشد. (منتهی الارب ). منسوب به عجم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). نسبت است به عجم و بلاد فارس . (لباب ). || آنکه سخن پیدا گفتن نتواند. (منتهی الارب ). من جنسه العجم و ان أفصح . (اقرب الموار...
-
عجمی
لغتنامه دهخدا
عجمی . [ع َ ج َ ] (اِخ ) دهی است از بخش سراسکند شهرستان تبریز. دارای 497 تن سکنه . آب آن از رودخانه . محصول آن غلات و حبوبات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
عجمی
فرهنگ فارسی معین
(عَ جَ) [ ع - فا. ] (ص نسب .) منسوب به عجم .
-
عجمی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به عجم) [عربی: عجمیّ] [قدیمی] 'ajami[y] ۱. کسی که عرب نباشد.۲. [مجاز] نادان؛ غافل.
-
واژههای مشابه
-
عارف عجمی
لغتنامه دهخدا
عارف عجمی . [ رِ ف ِ ع َ ج َ ] (اِخ ) فتح اﷲ عجمی ازشعرای عهد سلطان سلیمان خان عثمانی قانونی است و وقایعنگار او بوده و اشعار بسیاری درباره ٔ اسفار و محاربات وی سروده است . و از آن جمله است در مدح سلطان :همه موج حلمی و عز و علاهمه چشمه ٔ علم و بذل همم...
-
گوز عجمی
لغتنامه دهخدا
گوز عجمی . [ گ َ / گُو زِ ع َ ج َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) این کلمه چند بار در ذخیره ٔ خوارزمشاهی آمده است و گویا مراد گردکان یعنی چارمغز باشد مقابل گوزهندی که مراد از آن نارگیل است . (یادداشت مؤلف ).
-
علی عجمی
لغتنامه دهخدا
علی عجمی . [ ع َ ی ِ ع َ ج َ ] (اِخ ) از تجار ایرانی ساکن یمن . رجوع به علی مصطفی عجمی شود.
-
علی عجمی
لغتنامه دهخدا
علی عجمی . [ ع َ ی ِ ع َ ج َ ] (اِخ ) وی متکلم و منطقی بود و در سال 860 هَ . ق . درگذشت . او راست : 1- حواشی بر حاشیه ٔ شرح شمسیه ٔ سید شریف . 2- حواشی بر شرح مواقف سید شریف ، در علم کلام . (از معجم المؤلفین از شذرات الذهب ابن عماد ج 7 ص 297 و الشقا...
-
ابن عجمی
لغتنامه دهخدا
ابن عجمی . [ اِ ن ُ ؟ ](اِخ ) هبةاﷲبن عبدالغفاربن جمال الدین مقدسی حنفی . اصلاً ایرانی و از دانشمندان ادب و فقه در ممالک عثمانی در مائه ٔ یازدهم هجری . چندی مفتی بیت المقدس بوده . ولادت او به سال 1023 هَ .ق . و وفات در سفر بازگشت از قسطنطنیه بقدس ، د...
-
عمر عجمی
لغتنامه دهخدا
عمر عجمی . [ ع ُ م َ رِ ع َ ج َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن عبداﷲ حلبی عجمی شافعی . ملقب به کمال الدین . فقیه بود. در سال 704 هَ .ق . متولد شد و به سال 777 هَ .ق . در حلب درگذشت . او را تألیفاتی در فقه است . (از معجم المؤلفین از شذرات الذهب ابن عماد ج ...
-
بصیری عجمی
لغتنامه دهخدا
بصیری عجمی . [ ب َ ی ِ ع َ ج َ ] (اِخ ) شاعر مشهوری است و جامع فضیلت علم و قناعت است چه از دنیا بکفافی قناعت کرده و گرد خانه ٔ ارباب دنیا نمیگردد و بجهت دونان بنده دونان نمیشود. شعر خوب میگوید و از اوست :در کوی می فروشان هر رند پادشاهی وزباده هر پیال...
-
خانقاه عجمی
لغتنامه دهخدا
خانقاه عجمی . [ ن َ / ن ِ هَِ ع َ ج َ می ی ] (اِخ ) این خانقاه از بناهای شمس الدین ابوبکر احمدبن العجمی در حلب است . درابتدا این خانقاه منزلی بود و در آن میزیستند بعد شیخ شرف الدین ابوطالب برادر شمس الدین آن را وقف بر صوفیان کرد. (از خطط الشام محمد ک...
-
حبیب عجمی
لغتنامه دهخدا
حبیب عجمی . [ ح َ ب ِ ع َ ج َ ] (اِخ ) مکنی به ابی محمد. از قدماء مشایخ صوفیه و مریدحسن بصری است ، و داود طائی مرید حبیب است . مجاب الدعوة بود به مجلس حسن حاضر شد و از موعظت او متأثر گشت و بیرون آمد و مال خویش در راه خدا انفاق کرد. یونس بن محمد گوید...