کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عجمه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عجمه
معنی
(عَ مَ یا مِ) [ ع . عجمة ] (اِ.) 1 - یک هستة خرما. 2 - یک تکسک انگور. 3 - خرمابن که از هسته روید؛ ج . عجمات .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
عجمه
فرهنگ فارسی معین
(عَ مَ یا مِ) [ ع . عجمة ] (اِ.) 1 - یک هستة خرما. 2 - یک تکسک انگور. 3 - خرمابن که از هسته روید؛ ج . عجمات .
-
واژههای مشابه
-
عجمة
لغتنامه دهخدا
عجمة. [ ع َ ج َ م َ / ع َ م َ ] ( ع ص ، اِ) خرمابن که از هسته روید. || سنگ سخت . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). سنگ سخت کلان که ناقه را به وی تشبیه دهند. (منتهی الارب ). ج ، عجمات .
-
عجمة
لغتنامه دهخدا
عجمة. [ ع ُ م َ / ع ِ م َ ] (ع اِ) ریگ بسته ، و گویند بسیاری ریگ . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). آخر ریگ توده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). عجمةالرمل ؛ آخره . (از اقرب الموارد). || (اِمص ) ابهام . || خفا. || عدم فصاحت کلام . (اقرب الموارد). ||...
-
واژههای همآوا
-
اجمه
فرهنگ فارسی معین
(اَ جَ مِ) [ ع . ] (اِ.) بیشه ، نیستان . ج . اجم .
-
اجمه
لغتنامه دهخدا
اجمه . [ اَ ج َ م َ ] (ع اِ) درختهای بسیار بهم پیچیده . درختستان . || نیستان . (مؤید). || جای نشیب که فراهم آمدنگاه آب و رستنگاه نی باشد. نیزار. || بیشه . (زمخشری ). بیشه ٔ شیر. ج ، اُجُم ، اِجام ، اَجَمات . جج ، آجام .
-
جستوجو در متن
-
عجمات
لغتنامه دهخدا
عجمات . [ ع َ ج َ ] (ع اِ) ج ِ عَجْمة و عَجَمة. رجوع به همان ماده شود.
-
مسقون
لغتنامه دهخدا
مسقون . [ ] (اِ) به لغت عجمه ٔ اندلس ، زراوند طویل است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
عجمت
فرهنگ فارسی معین
(عُ مَ) [ ع . عجمة ] (اِمص .) 1 - لکنت زبان . 2 - ابهام . 3 - عدم فصاحت .
-
پیلار
لغتنامه دهخدا
پیلار. [ پ َ / پ ِ ] (اِ) در تداول مردم بروجرد و لران آن سامان ، حبه . دانه . عجمه در انگور و جز آن .
-
لغلغة
لغتنامه دهخدا
لغلغة. [ ل َ ل َ غ َ ] (ع مص ) نیک تر کردن اشکنه را. || (اِمص ) شکستگی زبان . یقال : فی کلامه لغلغة؛ ای عجمة و لجلجة. (منتهی الارب ).
-
شلم
لغتنامه دهخدا
شلم . [ ش َ ل َم م / ش َ ل َ / ش َ ل ِ ] (اِخ ) اورشلیم و بیت المقدس . (ناظم الاطباء). نام بیت المقدس و در آن لغات است (و آن ممنوع الصرف است از جهت علمیت و عجمة) و آن به عبرانی اورشلیم است . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به اورشلیم و بیت المقدس ...
-
باذام
لغتنامه دهخدا
باذام . (اِخ ) باذان . ابوصالح ، مولای ام هانی که مفسرو محدث بود و حکم بضعف وی کرده اند. و آن غیرمنصرف است از جهت عجمه و علم و معرب از بادام فارسی است . (منتهی الارب ). و صاحب تاج العروس آرد از مولای خود ام هانی و علی روایت کرده است و سدی و ثوری و عم...