کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عجم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عجم
/'ajam/
معنی
۱. غیر عرب.
۲. (اسم) کشور ایران.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. پارس، فارس
۲. ایرانی، پارسی
۳. غیرعرب ≠ تازی، عرب
برابر فارسی
گنگ
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
عجم
واژگان مترادف و متضاد
۱. پارس، فارس ۲. ایرانی، پارسی ۳. غیرعرب ≠ تازی، عرب
-
عجم
فرهنگ واژههای سره
گنگ
-
عجم
لغتنامه دهخدا
عجم . [ ع َ ] (ع مص ) نقطه نهادن بر حرف و اعراب حروف . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). نقطه نهادن حروف کتاب را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || دندان فروبردن یا خائیدن جهت خوردن . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || دندان فروبردن در چیزی ...
-
عجم
لغتنامه دهخدا
عجم . [ ع َ ج َ ] (اِخ ) خلاف عرب . (اقرب الموارد). غیر عرب از مردم . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). ایران و توران و مردم غیر عرب را نیز عجم گویند. (غیاث اللغات ). || مردم ایران . ایرانی : کجا شد فریدون و ضحاک و جم مهان عرب خسروان عجم . فردوسی .مر...
-
عجم
لغتنامه دهخدا
عجم . [ ع ُ ] (ع اِ) غیرعرب . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (اقرب الموارد). کندزبانان و باشندگان ملک عجم . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). || شتران ریز. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
عجم
لغتنامه دهخدا
عجم . [ ع ُ ج ُم م ] (ع ص ) ابل ٌ عُجُم ﱡ؛ شتران که بخوردن خار از شوره خورسند شوند. (منتهی الارب ).
-
عجم
فرهنگ فارسی معین
(عَ جْ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) نقطه گذاشتن . 2 - (اِ.) نقطه .
-
عجم
فرهنگ فارسی معین
(عَ جَ) [ ع . ] (ص .)1 - غیرعرب (مطلقاً). 2 - ایرانی (خصوصاً).
-
عجم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] 'ajam ۱. غیر عرب.۲. (اسم) کشور ایران.
-
عجم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ اَعْجَم] [قدیمی] 'ojm ۱. = اعجمی۲. (صفت) گنگ؛ بیزبان.۳. (اسم) حرکتی که روی حرف میگذارند.
-
واژههای مشابه
-
عراق عجم
لغتنامه دهخدا
عراق عجم . [ ع ِ ق ِ ع َ ج َ ] (اِخ ) ایالت جبال را در قرون وسطی غالب اوقات عراق عجم نامیده اند تا با عراق عرب اشتباه نشود. ایالات جبال (عراق عجم ) شهرهای بزرگی داشت از قبیل کرمانشاه ، همدان و در شمال خاوری آن ری و در جنوب خاوری اصفهان بود. از جمله ر...
-
نوروز عجم
لغتنامه دهخدا
نوروز عجم . [ ن َ / نُو زِ ع َ ج َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شعبه ای است از موسیقی قدیم مناسب با حسینی که در راست پنجگاه نواخته شود. (فرهنگ فارسی معین ). شعبه ای است از مقام رهاوی ، از ششمین نغمه است و سه بانگ دارد. (بهجت الروح ص 141) : رهاوی شد مقام...
-
علی عجم
لغتنامه دهخدا
علی عجم . [ ع َ ی ِ ع َ ج َ ] (اِخ ) (سید...) لقب علی بن صدرالدین موسی سیاهپوش صوفی است که در بیت المقدس بدین نام شهرت دارد. رجوع به علی سیاهپوش شود.
-
قطیعه ٔ عجم
لغتنامه دهخدا
قطیعه ٔعجم . [ ق َ ع َ ی ِ ع َ ج َ ] (اِخ ) محله ٔ بزرگی است در بغداد که میان باب الحلبه و باب الازج و ریان واقع است و دارای بازارهاست و گوئی خود شهری جداگانه است و گروهی از محدثان بدان منسوبند. (معجم البلدان ).