کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عجر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عجر
معنی
(عُ جَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - عیب . 2 - حزن ، اندوه .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
عجر
لغتنامه دهخدا
عجر. [ ع َ ] (ع مص ) گردن تافتن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). || درگذشتن از بیم و مانند آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). به شتاب درگذشتن از بیم و مانند آن . (اقرب الموارد). || دنب برداشتن اسب در دویدن و به شتاب رفتن . || به شمشیر آهنگ کر...
-
عجر
لغتنامه دهخدا
عجر. [ ع َ ج َ ] (ع مص )درشت گردیدن و پرگوشت گشتن . || بزرگ شکم شدن . (منتهی الارب ). || درشت و فربه گردیدن اسب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اِمص ) مغندگی و بیرون آمدگی هر چیزی . (منتهی الارب ).
-
عجر
لغتنامه دهخدا
عجر. [ ع َ ج ِ / ع َ ج ُ ] (ع ص ، اِ) بند ساق و ذراع استوار و درشت . (منتهی الارب ). وظیف عجر؛ سخت و محکم . (اقرب الموارد).
-
عجر
لغتنامه دهخدا
عجر. [ ع ُ ج َ ] (ع اِ) ج ِ عُجرة. (منتهی الارب ). رجوع به عجرة شود.
-
عجر
فرهنگ فارسی معین
(عُ جَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - عیب . 2 - حزن ، اندوه .
-
واژههای همآوا
-
اجر
واژگان مترادف و متضاد
اجرت، پاداش، ثواب، جایزه، حقالزحمه، دستمزد، عطیه، کارمزد، مزد
-
آجر
فرهنگ واژههای سره
آژیانه، آگور
-
أَجْر
فرهنگ واژگان قرآن
پاداش
-
آجر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ājor خشتی که در کورۀ آجرپزی بهصورت مکعب مستطیل پخته شده باشد؛ خشت پخته.〈 آجر تراش: آجر تراشیده و ساییده که برای زینت در نمای ساختمان به کار میرود.〈 آجر جوش: آجر بسیار پخته و ناصاف و تیرهرنگ که از ته کوره به دست میآید و بیشتر...
-
اجر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اُجُور] 'ajr مزد؛ پاداش.
-
آجر
فرهنگ فارسی معین
(جُ) ( اِ.) معرب آگر یا آگور؛ خشتی که در کوره پخته شده باشد و یکی از مصالح قدیمی ساختمان سازی است و اندازة آن معمولاً از حدود 20*20 تا حدود 25*25 سانتی متر است و انواع مختلف دارد: نظامی ، ختایی ، فشاری ، قزاقی ، بهمنی ، سه سانتی و غیره .
-
اجر
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] 1 - (اِ.) مزد، اجرت . 2 - ثواب . 3 - (مص م .) مزد دادن .
-
آجر
لغتنامه دهخدا
آجر. [ ج َ ] (اِخ ) صورتی از هاجر، نام مادر اسماعیل علیه السلام .
-
آجر
لغتنامه دهخدا
آجر. [ ج ُ ] (از فرانسوی ، ص ، اِ) (از فرانسوی ِ آژور) مشبک . بسوراخ ، و آن را شبکه و سه پایه نیز گویند.- آجر زدن ؛ سه پایه دوختن و شبکه زدن .