کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عجاج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عجاج
/'ajjāj/
معنی
با بانگوفریاد؛ پرآواز.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
عجاج
لغتنامه دهخدا
عجاج . [ ع َ ] (ع اِ) گرد. (منتهی الارب ). غبار. (اقرب الموارد) (شرح قاموس ) (غیاث اللغات ) (مهذب الاسماء). || دود. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (شرح قاموس ) (مهذب الاسماء). || (ص ) مردم نودیده و فرومایه . (آنندراج ) (منتهی الارب ). سفله از مردم است...
-
عجاج
لغتنامه دهخدا
عجاج . [ ع َج ْ جا ] (اِخ ) عبداﷲبن روبةبن لبیدبن صخرالسعدی التمیمی معروف به عجاج و مکنی به ابوالشعثاء در جاهلیت متولد شد شعر گفت سپس اسلام آورد و تا خلافت ولیدبن عبدالملک بزیست . در اواخر عمر زمین گیر شده در حدود سال 90 هَ . ق . درگذشت . (از اعلام ز...
-
عجاج
لغتنامه دهخدا
عجاج . [ ع َج ْ جا ] (ع ص ) با بانگ و فریاد از هر صاحب صوتی . (اقرب الموارد) (از آنندراج ) (شرح قاموس ) (از مهذب الاسماء): نهر عجاج و فحل عحاج . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || روز گردانگیز. (منتهی الارب ). روزی که در آن غبار باشد. (اقرب الموارد).
-
عجاج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'ajjāj با بانگوفریاد؛ پرآواز.
-
واژههای مشابه
-
نهر عجاج
لغتنامه دهخدا
نهر عجاج . [ ن َ رِ ع ِ ] (اِخ ) رجوع به نعیمه شود.
-
واژههای همآوا
-
أُجَاجٌ
فرهنگ واژگان قرآن
آب شور متمايل به تلخي - آبی که شوریش زیاد باشد
-
اجاج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'ojāj شور و تلخ.
-
اجاج
لغتنامه دهخدا
اجاج . [ ] (اِخ ) (مشعله ) نام عمومی پادشاهان عمالقه بود، همچنان که سلاطین مصر را فراعنه میگفتند. (سفر اعداد 24:7 و کتاب اول سموئیل 15:8). و در تورات مذکور است که سموئیل آخرین پادشاه عمالقه را در حضور خداوند قطعه قطعه نمود. چنان مینماید که برای ظلمها...
-
اجاج
لغتنامه دهخدا
اجاج . [ اِ ] (ع اِ) ج ِ اَجّه . سختیهای گرما.
-
اجاج
لغتنامه دهخدا
اجاج . [ اُ ] (ع ص ) شور و تلخ (آب ). سخت شور. آب شور. (مهذب الاسماء). آب تلخ . (خلاص نطنزی ).
-
جستوجو در متن
-
ابوالشعثاء
لغتنامه دهخدا
ابوالشعثاء. [ اَ بُش ْ ش َ ] (اِخ ) عجاج شاعر. رجوع به عجّاج ... شود.
-
ابوالجحاف
لغتنامه دهخدا
ابوالجحاف . [ اَ بُل ْ ج َح ْ حا ] (اِخ ) لقب ابومحمد رُؤْبةبن عجاج . رجوع به رُؤْبةبن ... شود.