کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عجاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عجاب
/'ojāb/
معنی
بسیارشگفتآور؛ آنچه در شگفتی از حد درمیگذرد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
عجاب
لغتنامه دهخدا
عجاب . [ ع ُ ] (ع ص ، اِ) کار نیک شگفت . (منتهی الارب ). آنچه تجاوز کند از حد عجب . (اقرب الموارد) : من رآنی فقد رأی ̍ اﷲ گوی کاین نظر بس عجاب دیدستند. خاقانی .|| امر عجاب و شی ٔ عجاب ؛ آنچه از آن تعجب کنند. (اقرب الموارد).
-
عجاب
لغتنامه دهخدا
عجاب . [ ع ُج ْ جا ] (ع ص ) کار نیک شگفت و درگذرنده از حد در شگفتی . || آنچه از آن تعجب کنند. (اقرب الموارد).
-
عجاب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'ojāb بسیارشگفتآور؛ آنچه در شگفتی از حد درمیگذرد.
-
واژههای مشابه
-
عُجَابٌ
فرهنگ واژگان قرآن
بسيار عجيب (صيغه مبالغه است ، و با تشديد جيم مبالغه بيشتري را ميرساند )
-
واژههای همآوا
-
اجاب
لغتنامه دهخدا
اجاب . [ اِ ] (ع اِ) پاسخ . (منتهی الارب ).
-
اجعب
لغتنامه دهخدا
اجعب . [ اَ ع َ ] (ع ص ) کلان شکم سست کار. (منتهی الارب ).
-
عُجَابٌ
فرهنگ واژگان قرآن
بسيار عجيب (صيغه مبالغه است ، و با تشديد جيم مبالغه بيشتري را ميرساند )
-
جستوجو در متن
-
عجیب
لغتنامه دهخدا
عجیب . [ ع َ ] (ع ص ) کار شگفت . ج ، عِجاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) : عجیب نیست که از طین بدر کند گل و نسرین همان که صورت آدم کند سلاطه ٔ طین را. سعدی .|| خوش آیند از هر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || امری شگفت آور. (اقرب الموارد). || ناشناخ...
-
هارون
لغتنامه دهخدا
هارون . (اِخ ) نام برادر بزرگ موسی . (برهان ) (ناظم الاطباء). نام پیغمبری معروف . (دهار). نام پیغمبری که برادر کلان موسی بود. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || اولین کشیش و روحانی بزرگ عبریها. (قاموس کتاب مقدس ). || نام خلیفه ٔ بغداد که هارون الرشید میگف...
-
هارونی
لغتنامه دهخدا
هارونی . (حامص ) عمل هارون . قاصدی . || نقیبی . || پاسبانی . (غیاث اللغات ) : در درس دعوت از پی هارونی درش پیرانه سر فلک به دبستان نو نشست . خاقانی .روح شیدا شد ز هول موکبش بهر هارونی میان بست آسمان . خاقانی .فلک به پیش رکاب وزیر هارون رای نطاق بسته ...
-
اعجوبة
لغتنامه دهخدا
اعجوبة. [ اُ ب َ ] (ع ، اِ) کار شگفت و شگفت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). عجیب و آنچه مردم را در تعجب اندازد نه بغیر همزه [ یعنی عجوبة ] . (از مزیل الاغلاط از غیاث اللغات و آنندراج ). کار عجیب . (مؤید الفضلاء). اسم است مر چیزی را که شگفت آور باشد...
-
عجب
لغتنامه دهخدا
عجب . [ ع َ ج َ ] (ع مص ) ناشناختن چیزی که وارد شود. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || به شگفتی آمدن از کسی . (منتهی الارب ). شگفتگی . (مهذب الاسماء). شگفتی که آدمی را دست دهد هنگام بزرگ شمردن چیزی . کار شگفت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد...