کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عتیق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عتیق
/'atiq/
معنی
۱. کهنه؛ دیرینه.
۲. ویژگی اسب اصیل و نجیب.
۳. = عتیقه
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
باستان، دیرینه، دیرین، عتیقه، قدیم، قدیمی، کهنه ≠ جدید
برابر فارسی
باستان
دیکشنری
ancient, antique, old, olden
-
جستوجوی دقیق
-
عتیق
لغتنامه دهخدا
عتیق . [ ع َ ] (اِخ ) ابن موسی . محدث است . (منتهی الارب ).
-
عتیق
لغتنامه دهخدا
عتیق . [ ع َ ] (اِخ ) ابن هشام . محدث است . (منتهی الارب ).
-
عتیق
لغتنامه دهخدا
عتیق . [ ع َ ] (اِخ ) لقب ابوبکربن ابی قحافه است . رجوع به ابوبکر شود.
-
عتیق
لغتنامه دهخدا
عتیق . [ ع َ ] (ع ص ) آزادشده . ج ، عُتُق ،عُتقاء. (منتهی الارب ). بنده ٔ آزاد. (اقرب الموارد). || قدیم از هر چیزی و گویند رجل عتیق ؛ یعنی قدیم . (اقرب الموارد از ابوعبید). || بهترین از هر چیزی . (اقرب الموارد) || گرامی . آزاد برگزیده . (منتهی الارب ...
-
عتیق
لغتنامه دهخدا
عتیق . [ ع َ ] (ع ص ) دیرینه و کهنه . (اقرب الموارد) (از آنندراج ). || آزاد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، عُتُق ، عُتقاء، یقال عبد عتیق و امة عتیق .
-
عتیق
لغتنامه دهخدا
عتیق . [ ع َ] (اِخ ) ابن عبداﷲ مصری . محدث است . (منتهی الارب ).
-
عتیق
لغتنامه دهخدا
عتیق . [ ع ُ ت َ ] (اِخ ) ابن احمدبن حامد. محدث است .
-
عتیق
لغتنامه دهخدا
عتیق . [ ع ُ ت َ ] (اِخ ) ابن عامربن سبیع. محدث است . (منتهی الارب ).
-
عتیق
لغتنامه دهخدا
عتیق . [ ع ُ ت َ ] (اِخ ) ابن محمد جرشی . محدث است . (منتهی الارب ).
-
عتیق
لغتنامه دهخدا
عتیق .[ ع َ ] (اِخ ) ابن یعقوب . محدث است . (منتهی الارب ).
-
عتیق
واژگان مترادف و متضاد
باستان، دیرینه، دیرین، عتیقه، قدیم، قدیمی، کهنه ≠ جدید
-
عتیق
فرهنگ واژههای سره
باستان
-
عتیق
فرهنگ فارسی معین
(عَ) [ ع . ] (ص .) 1 - باستانی ، کهنه . 2 - بهترین از هرچیزی ، برگزیده . 3 - بندة آزاد شده . 4 - کریم ، بزرگوار. 5 - شراب .
-
عتیق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: عُتَقاء] [قدیمی] 'atiq ۱. کهنه؛ دیرینه.۲. ویژگی اسب اصیل و نجیب.۳. = عتیقه
-
عتیق
دیکشنری فارسی به عربی
مبکرا