کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عترب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عترب
لغتنامه دهخدا
عترب . [ ع ُ رُ ] (ع اِ) سماق . (اقرب الموارد). تتم که نوعی از بار درخت ترش است و در طعام اندازند. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
اطرب
لغتنامه دهخدا
اطرب . [ اَ رَ ] (اِخ ) جایگاهی است نزدیک حنین . سلمةبن دریدبن صمة گوید : انسیتنی ما کنت غیرمصابةو لقد عرفت غداة نعف الاطرب .(از معجم البلدان ).
-
اطرب
لغتنامه دهخدا
اطرب . [ اَ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قره طاق بخش بهشهر شهرستان ساری واقع در 6000 گزی شمال نکا. دشت ، معتدل ، مرطوب و مالاریایی و سکنه ٔ آن 610 تن شیعی مذهب است که بلهجه ٔ مازندرانی فارسی سخن می گویند. آب آن از چشمه و رود نکا تأمین میشود و محصول...
-
اطرب
لغتنامه دهخدا
اطرب . [ اَ رَ ] (ع ن تف ) بطرب تر. باطرب تر.- امثال : اطرب من عود زلزل . (یادداشت مؤلف ).رجوع به طرب شود.