کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عتابی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عتابی
/'a(o)ttābi/
معنی
نوعی پارچۀ موجدار شبیه اطلس یا لباسی که از این پارچه دوخته میشد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
عتابی
لغتنامه دهخدا
عتابی . [ ع َت ْ تا ] (اِخ ) لقب ابوالعتاهیه است . رجوع به ابوالعتاهیه و محمدابوعبداﷲ شود.
-
عتابی
لغتنامه دهخدا
عتابی . [ ع َت ْ تا ] (اِخ )لقب کلثوم بن عمرو است . رجوع به کلثوم بن عمرو شود.
-
عتابی
لغتنامه دهخدا
عتابی . [ ع ُ ](ص نسبی ، اِ) قسمی از خارا که جامه ای معروف است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). خارایی موجدار منسوب به محله ای از بغداد. (دیوان البسه ٔ نظام قاری ص 202). و در این بیت منوچهری به تشدید تاء آمده است : یا چنان زرد یکی جامه ٔ عتابی پرز برخاست...
-
عتابی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . ] (ص نسب .) نوعی پارچة موجدار و رنگارنگ شبیه اطلس که در عتابیه بغداد بافته می شد.
-
عتابی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به عتابیه، محلهای در بغداد) [عربی: عتّابیّ] [قدیمی] 'a(o)ttābi نوعی پارچۀ موجدار شبیه اطلس یا لباسی که از این پارچه دوخته میشد.
-
واژههای مشابه
-
کاتب عتابی
لغتنامه دهخدا
کاتب عتابی . [ ت ِ ب ِ ع َت ْ تا ] (اِخ ) محمدبن علی بن ابراهیم زبرج مکنی به ابومنصور و معروف به عتابی ادیب نحوی لغوی از مشاهیر نحویین بود و فنون ادبیه رااز شریف ابوالسعادات هبةاﷲ ابن الشجری و ابومنصور موهوب ابن الجوالیقی و دیگر اکابر وقت اخذ کرد و ا...
-
خر عتابی
لغتنامه دهخدا
خر عتابی . [ خ َ رِ ع َت ْ تا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حمار زرد. زرد. زَبیرة . حمارمخطّط. (قفطی ). || در آنندراج آمده : الاغی بوده که مردی عتاب نام مخترع خارای مخطط پیوسته آن خاراها را بر آن بار کردی و بجاهای بردی : ابلهی صد عتابی و دیباگر بپوشد خری...
-
خارای عتابی
لغتنامه دهخدا
خارای عتابی . [ ع َت ْ تا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسمی از بافته ٔ ابریشمی مخطط باشد منسوب بعتاب نام بافنده ٔ آن : جیب من بر صدره ٔ خاراعتابی شد ز اشک کوه خارا زیر عطف دامن خارای من .خاقانی .
-
واژههای همآوا
-
آتابی
واژهنامه آزاد
(ترکی آذری) آتابَی:دایه، مربّی، لَلِه. نامی است برای پسران.
-
جستوجو در متن
-
زیبره
لغتنامه دهخدا
زیبره . [ ب َ رَ / رِ ] (اِ) عتابی . خر عتابی . زرد. حمار زرد. حمار مخطط. رجوع به خر عتابی شود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
ابونصر
لغتنامه دهخدا
ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) احمدبن محمد عتابی . رجوع به احمد... و رجوع به عتابی شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد حنفی . رجوع به عتابی شود.