کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عبور دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
عبور و مرور
فرهنگ فارسی معین
(عُ رُ مُ) [ ع . ] (اِمر.) رفت و آمد، آمد و شد.
-
تأمین عبور و مرور
لغتنامه دهخدا
تأمین عبور و مرور. [ ت َءْ ن ِ ع ُ رُ م ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) منظم ساختن وسایل نقلیه و خط سیر آنها بمنظور جلوگیری از تصادف .
-
گذر (عبور کردن)
دیکشنری فارسی به عربی
اِجتيازٌ
-
عبور از دیوار صوتی
دیکشنری فارسی به عربی
اِجتيازُ حاجزِ الصّوتِ
-
مجوز عبور و مرور
دیکشنری فارسی به عربی
إِجازَة مُرُورٍ
-
پروانه عبور و مرور
دیکشنری فارسی به عربی
إِجازَة مُرُورٍ
-
غیر قابل عبور
دیکشنری فارسی به عربی
غير قابل للعبور , منيع
-
عبور و مرور
فرهنگ گنجواژه
رفت و آمد.
-
do not disturb override, DNDO
خدمات عبور از مزاحم نشوید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] خدماتی که به تماسگیرنده امکان میدهد که از مزاحم نشوید گذر کند و با کاربر تماس بگیرد
-
از مرز ها عبور کرد
دیکشنری فارسی به عربی
اِجْتازَ الحُدُودَ
-
از موانع گذشت (عبور کرد)
دیکشنری فارسی به عربی
اِجْتازَ العَوائقَ
-
عبور کننده از سرتاسر قاره
دیکشنری فارسی به عربی
عبر القارات
-
هرچیزی که مانع عبور نور شود
دیکشنری فارسی به عربی
ستارة
-
زمین پوشیده از خاروخاشاک وغیر قابل عبور
دیکشنری فارسی به عربی
تنظيف
-
جستوجو در متن
-
ferry
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کشتی، عبور، معبر، جسر، عبور دادن، گذر دادن