کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عبري پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عبري
معنی
زبان عبري , عبراني , يهودي
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
عبري
دیکشنری عربی به فارسی
زبان عبري , عبراني , يهودي
-
واژههای مشابه
-
عبری
واژگان مترادف و متضاد
عبرانی، کلیمی، یهودی
-
عبری
لغتنامه دهخدا
عبری . [ ع َ را ] (ع ص ) امراءة عبری ؛ زن با اشک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، عباری . || عین عبری ؛ چشم پر اشک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج العروس ) (اقرب الموارد).
-
عبری
لغتنامه دهخدا
عبری . [ ع ُ ری ی ] (ع اِ) کنار باساق که بر لب جوی روید. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). کنار باساق که بر لب جوی روید و بزرگ شود. (اقرب الموارد). سدر کنار جوی . (مهذب الاسماء). || نزد بعضی کنار بی ساق است . (منتهی الارب ).
-
عبری
فرهنگ فارسی معین
(عِ) [ ع . ] (ص نسب .) نک عبرانی .
-
عبری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عبریّ] 'ebri ۱. زبانی از شاخۀ زبانهای سامی که میان یهودیان رایج است.۲. خطی که این زبان با آن نوشته میشود.۳. (اسم، صفت) [قدیمی] هریک از افراد قوم یهود؛ یهودی.
-
ابن عبری
لغتنامه دهخدا
ابن عبری . [ اِ ن ُ ع ِ ] (اِخ ) ابوالفرج (622-685 هَ .ق .). کشیش سریانی . پدرش اصلاً یهودی بوده و به کیش نصرانیت درآمده . ابن عبری در شهر ملاطیه متولد شد و با علوم دینی نصرانی علم طب و فلسفه و زبان عرب نیز بیاموخت . چندی اسقف شهر گوبای حلب و خلیفه ٔ...
-
زبان عبری
دیکشنری فارسی به عربی
عبري
-
جستوجو در متن
-
Hebrews
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عبرانیان، عبری، زبان عبری، عبرانی، یهودی
-
Hebrew
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عبری، زبان عبری، عبرانی، یهودی، موسوی
-
abri
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عبری
-
عبرانی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی) [عربی: عبرانیّ] 'ebrāni = عبری
-
جدیر
لغتنامه دهخدا
جدیر. [ ] (عبری ، اِ) در عبری به معنی آغل گوسفندان . (از قاموس کتاب مقدس ).