کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عبرت نما پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عبرت نما
/'ebratna(e,o)mā/
معنی
۱. آنچه موجب عبرت میشود؛ عبرتنماینده.
۲. آنچه موجب شگفتی میشود؛ شگفتانگیز.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
عبرت نما
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] ‹عبرتنمای› [قدیمی] 'ebratna(e,o)mā ۱. آنچه موجب عبرت میشود؛ عبرتنماینده.۲. آنچه موجب شگفتی میشود؛ شگفتانگیز.
-
واژههای مشابه
-
عبرت آموز
فرهنگ واژههای سره
پند آموز
-
عبرت پذیرفتن
لغتنامه دهخدا
عبرت پذیرفتن . [ ع ِ رَ پ َ رُت َ ] (مص مرکب ) کنایه از پند گرفتن و نصیحت گوش کردن باشد. (برهان ) (آنندراج ). عبرت گرفتن : گه از لوح ِ ناخوانده عبرت پذیرگه از صُحْف ِ پیشینگان درس گیر. نظامی .مگر کز خوی ِ نیکان پند گیرندوز انجام ِ بَدان عبرت پذیرند.س...
-
عبرت گرفتن
لغتنامه دهخدا
عبرت گرفتن . [ ع ِ رَ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) اعتبار. (تاج المصادر). پند گرفتن .
-
عبرت آمیز
لغتنامه دهخدا
عبرت آمیز. [ ع ِ رَ ] (ن مف مرکب ) آمیخته به پند. آنچه موجب تنبه و آگاهی گردد. آنچه موجب پند شود. رجوع به عبرت شود.
-
عبرت انگیز
لغتنامه دهخدا
عبرت انگیز. [ ع ِ رَ اَ ] (نف مرکب ) عبرت کده . عبرت آور. عبرت گیر. عبرت بین . عبرت پذیر.
-
عبرت بین
لغتنامه دهخدا
عبرت بین . [ ع ِ رَ ] (نف مرکب ) عبرت گیر : هان ای دل عبرت بین از دیده نظر کن هان ایوان مدائن را آئینه ٔ عبرت دان . خاقانی .چو ما را چشم عبرت بین تباه است کجا دانیم کاین گل یا گیاه است .نظامی .
-
عبرت پذیر
لغتنامه دهخدا
عبرت پذیر. [ ع ِ رَ پ َ ] (نف مرکب ) عبرت پذیرنده . که عبرت بپذیرد. عبرت بین . عبرت گیر : در آن شهر شد با تنی چند پیرهمه غایت اندیش و عبرت پذیر.نظامی .
-
بی عبرت
لغتنامه دهخدا
بی عبرت . [ ع ِ رَ ](ص مرکب ) (از: بی + عبرت ) آنکه پند نگیرد و نصیحت از کسی گوش نکند. (ناظم الاطباء). رجوع به عبرت شود.
-
عبرت آمیز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [عربی. فارسی] 'ebrat[']āmiz آمیختهبه عبرت و پند؛ آنچه موجب تنبه و عبرت میشود.
-
عبرت انگیز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] 'ebrat[']angiz آنچه سبب عبرت گرفتن میشود؛ عبرتآور.
-
عبرت بین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] 'ebratbin عبرتگیر؛ آنکه از دیدن چیزی پند و عبرت میگیرد.
-
عبرت پذیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی] 'ebratpazir عبرتپذیرنده؛ آنکه پند و عبرت میگیرد؛ عبرتگیر.
-
آینه عبرت
لهجه و گویش تهرانی
پند آموز