کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عبارت آرا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
عبارت پردازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] ebāratpardāzi آنکه بیشتر از معنی به ترکیب الفاظ و کلمات میپردازد.
-
عبارت مثبت
دیکشنری فارسی به عربی
ايجاب
-
عبارت قیدی
دیکشنری فارسی به عربی
ظرف
-
عبارت مصطلح
دیکشنری فارسی به عربی
عامية
-
قلب عبارت
دیکشنری فارسی به عربی
مقلوب
-
عبارت بودن از
دیکشنری فارسی به عربی
تضمن
-
عبارت منتخبه از یک کتاب
دیکشنری فارسی به عربی
مرور
-
زنگی که عبارت است از کاسه و چکشی که اهسته بر ان میزنند
دیکشنری فارسی به عربی
جرس
-
جستوجو در متن
-
کرکند
لغتنامه دهخدا
کرکند. [ ک َ ک َ ] (اِ) سنگی است شبیه به یاقوت سرخ که در نزد بعضی لعل عبارت از آن است و بعضی جوهری جداگانه دانسته اند. (آنندراج ) (انجمن آرا).اسم فارسی است سنگی شبیه به یاقوت سرخ و نزد بعضی عبارت از لعل است و بعضی جنس دیگر دانسته اند. (فهرست مخزن الا...
-
بسانج
لغتنامه دهخدا
بسانج .[ ب َ ن َ ] (اِ) گیاهی است به هیأت هزارپای و رنگش مانند روناس سرخ میباشد و بر پوست آن گره ها بود. چون آن را بشکنند درونش زرد برآید. (برهان ) (جهانگیری ).مؤلف انجمن آرا پس از نقل عبارت برهان می افزاید: اصح بسبایج است و بسفایج معرب آن و اصل اس...
-
بستج
لغتنامه دهخدا
بستج . [ ب ُ ت َ / ت ِ ] (معرب ، اِ). بستخ معرب بستک است و آن صمغی باشد که کندر گویندش و بعضی گویند صمغ درخت پسته است . (برهان ). کندر. (ناظم الاطباء). مؤلف انجمن آرا پس از نقل متن عبارت برهان افزاید: و این انسب است زیرا که بستج معرب بسته است اما به...
-
چل مناره
لغتنامه دهخدا
چل مناره . [ چ ِ م َ رِ ] (اِخ ) عبارت از تخت سلیمان علیه السلام است . (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). تخت سلیمان ، در فارس . (از ناظم الاطباء). || عمارت جمشید را نیز گویند و آن یکصدوچهل ستون بوده و بر بالای آن قصری ساخته بوده اند یکصدوشصت گز....
-
رادباده
لغتنامه دهخدا
رادباده . [ دَ ] (اِ) صمغ درخت انجدان است که به عربی حلتیث خوانند. سامانی گفته : این کلمه مرکب است از راد یعنی رای که در لغت هند بمعنی امیر است و باده بمعنی شراب چه هنود را در خوردن آن ولوع است خاصه بزرگان ایشان را به انغژه میل تمام است و معنی ترکیبی...
-
زمیاد
لغتنامه دهخدا
زمیاد. [ زَ م ِ / زَ ] (اِ) نام روز بیست و هشتم است از هر ماه شمسی . گویند در این روز تخم افکندن و درخت نشاندن و عمارت کردن بسیار خوب است . (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (از غیاث ). || نام فرشته ای است که به محافظت حوران ...
-
بشخور
لغتنامه دهخدا
بشخور. [ ب ُ ] (اِ) بشخوار. نیم خورده و بازمانده آب دواب را گویند و به عربی سؤر خوانند. (برهان ). آبی که از دواب بازماند در وقت خوردن و به عربی سؤر نامند. (سروری ). مؤلف انجمن آرا و بنقل از آن آنندراج پس از نقل عبارت برهان آرند: بظن مؤلف بازمانده...