کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عبادت نمای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عبادت نمای
لغتنامه دهخدا
عبادت نمای . [ ع ِ دَ ن ُ / ن ِ / ن َ ] (نف مرکب ) ریاکار. آنکه عبادت در پیش دیده ٔ خلق کند. آنکه عبادت به دیگران نماید : گنه کار اندیشه ناک از خدای به از پارسای عبادت نمای .سعدی (بوستان ).
-
واژههای مشابه
-
عبادت کردن
لغتنامه دهخدا
عبادت کردن . [ ع ِ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پرستش کردن : یکی از معبدان شام سالها در بیشه عبادت کردی . (گلستان ).
-
liturgical work
عبادتنامه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم کتابداری و اطلاعرسانی] هریک از متونی که از آنها در مراسم عبادی و نیایشهای یک دین استفاده میشود
-
جای عبادت
لغتنامه دهخدا
جای عبادت . [ ی ِ ع ِ دَ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صومعه . (ترجمان القرآن ). آنجا که در آن بعبادت پردازند. جای دعا و نماز. مسجد.
-
عبادت خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [قدیمی] 'ebādatxāne عبادتگاه؛ معبد؛ جای عبادت و پرستش.
-
عبادت کار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] 'ebādatkār ویژگی آنکه کارش عبادت است؛ عابد؛ پارسا.
-
عبادت نما
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] ‹عبادتنمای› [قدیمی] 'ebādatnamā ویژگی آنکه پیش چشم خلق عبادت میکند و عبادت خود را به رخ مردم میکشد؛ ریاکار: ◻︎ گنهکار اندیشناک از خدای / به از پارسای عبادتنمای (سعدی۱: ۱۱۸).
-
عبادت کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تامل
-
زهد و عبادت
فرهنگ گنجواژه
طاعت.
-
جستوجو در متن
-
اندیشه ناک
لغتنامه دهخدا
اندیشه ناک . [ اَ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) [ =اندیشناک ] متفکر. || هراسان . هراسناک . بیمناک . مضطرب . نگران : دل موبدان گشت اندیشه ناک ز اندیشه دلهایشان گشت چاک . فردوسی .اگرچه ویس بی آهو و پاک است مرا زین روی دل اندیشه ناک است . (ویس و رامین ).بکار خا...
-
مأخوذ
لغتنامه دهخدا
مأخوذ. [ م َءْ ] (ع ص ) گرفته شده .قبض شده . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث ). اخذشده . ستده . ستانده . گرفته . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- مأخوذ شدن ؛ گرفته شدن . (ناظم الاطباء).- مأخوذ کردن ؛ گرفتن . (ناظم الاطباء). || گرفتار. (منتهی الارب ...
-
پرستش
لغتنامه دهخدا
پرستش . [ پ َ رَ ت ِ ] (اِمص ) اسم مصدر از پرستیدن . عبادت . نیایش . عبودیت . تَعَبﱡد. طاعت . نماز. ستایش : اگر بر پرستش فزایم رواست که از بخت وی کارمن گشت راست . فردوسی .اگر تاج ایران سپارد بمن پرستش کنم چون بتان را شمن . فردوسی .گرانمایه شبگیر برخا...
-
ادریس
لغتنامه دهخدا
ادریس . [اِ ] (اِخ ) خنوخ . اخنوخ .پیغامبری پیش از بنی اسرائیل . مؤلف برهان گوید: نام پیغمبریست مشهور. گویند از جهت درس گفتن بسیار بدین نام علم شد و او را مثلث النعمة خوانند و نعمای ثلثه ٔ او پادشاهی و حکمت و نبوت بود و او حیات جاوید یافت و اکنون در...