کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عایق 2 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
bonnet liner, hood liner
عایق درِ موتور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] عایق صوتی که برای کاهش شنیده شدن صدای موتور در زیر در موتور نصب میشود
-
third rail insulator
عایق ریل سوم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] قطعهای نارسانا که مجموعۀ ریل سوم و زین آن را در جای خود نگه میدارد و از انتقال برق به خط جلوگیری میکند
-
جستوجو در متن
-
boundary element
عنصر مرزبند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] ← عایق 2
-
ایزوله
فرهنگ فارسی معین
(زُ لِ) [ فر. ] (ص .) 1 - عایق بندی شده (ساختمان ). 2 - مجازاً: منزوی .
-
leakage
نشت 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] فرار تدریجی و ناخواستۀ کمیتی فیزیکی از محیط، مانند خروج نوترونها از قلب واکنشگاه/ رآکتور هستهای یا عبور جریان الکتریکی از مواد عایق
-
electromagnetic hardening 2
مقاومسازی الکترومغناطیسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] اقداماتی برای حفاظت از کارکنان و تأسیسات و تجهیزات در مقابل اثرات ناخوشایند انرژی الکترومغناطیسی ازطریق پالایش و تضعیف و عایقبندی و اتصال به زمین
-
آکوستیک
فرهنگ فارسی معین
(کُ سْ) [ فر. ] ( اِ.) 1 - دانش مربوط ب ه تولید و تراگسیل و دریافت اثرهای صوتی نظیر جذب و بازتاب و شکست ، صوت - شناسی (فره ). 2 - به کارگیری عایق های صوتی در ساختمان .
-
آب بندی
فرهنگ فارسی معین
(بَ)(حامص . اِ. )1 - بستن مسیر آب . 2 - عایق کردن جایی یا چیزی در برابر نم و رطوبت . 3 - تنظیم شدن موتور ماشین یا هر دستگاه دیگری . 4 - ریختن آب در سماور، آب پاش و غیره .
-
کابل
فرهنگ فارسی معین
(بْ لْ) [ فر. ] (اِ.) 1 - رشته های ضخیمی از سیم های تابیده شده با روکش عایق دار برای انتقال جریان برق ، تلفن و... . 2 - رشته سیم فولادی ضخیم برای بستن و بلند کردن قطعاتِ سنگین ، بافه (فره ).
-
سرپیچ
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) 1 - آن چه که بر سر چیزی می پیچند. 2 - دستار، عمامه . 3 - زینتی از زر و سیم و جواهر که در جلو عمامه و دستار قرار دهند. 4 - یکی از اجزای چراغ نفتی که فتیله در آن جا می گیرد و آن را به بدنة چراغ نصب کنند و لوله روی آن قرار گیرد. 5 - وسیلة...
-
thimble
انگشتانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] 1. قطعهفولادی استوانهای در پاشنۀ تیغۀ سوزن که حرکت لولایی آن را ممکن میسازد 2. افزارهای که به محفظۀ دستگاه جوش ترمیت وصل میشود تا از ریختن ترمیت تا پایان فرایند انفجار جلوگیری کند و پس از انجام واکنشها آن را باز میکند تا مواد م...
-
هادی
لغتنامه دهخدا
هادی . (ع ص ، اِ) راهنما. راهنماینده . (برهان ) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). راهنمای . (دهار). مرشد. هدایت کننده . ج ، هادون ، هادین ، هداة. (اقرب الموارد) : بعثه سراجاً منیراً و مبشراً و نذیراً و هادیاً و مهدیاً. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 2...
-
مانع
لغتنامه دهخدا
مانع. [ ن ِ ] (ع ص ، اِ) بازدارنده . ج ، مَنَعَة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). منعکننده . ج ، مَنَعَة، مانِعون . (ناظم الاطباء). جلوگیرنده . دافع. رادع . زاجر. عایق . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و چون بنگریستم مانع این سعادت راحت ان...
-
ملتحمه
لغتنامه دهخدا
ملتحمه . [ م ُ ت َ ح ِ م َ / م ِ ] (ع ص ، اِ) مؤنث ملتحم . رجوع به ملتحم شود.- نسج ملتحمه ؛ نسجی است که برای ارتباط و اتصال دیگر نسجها و اعضای بدن به کار می رود و در حقیقت رابط بین سایر بافتهاست و فاصله ٔ اعضا و انساج دیگر را پر می کند. سلولهای اصل...
-
الکلها
لغتنامه دهخدا
الکلها. [ اَ ک ُ ] (اِ)ج ِ الکل . در کتاب شیمی مختصر آلی تألیف پریمن (ص 191) چنین آمده است : الکلها را میتوان اجسامی دانست که از استخلاف یک ئیدروژن ئیدروکربور با عامل اکسیدریل OH بدست می آیند. بنابراین الکلها بطور کلی مشتقات استخلاف شده ٔ ئیدروکربور...