کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عایق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عایق
/'āyeq/
معنی
۱. آنچه سر راه کسی یا چیزی واقع میشود.
۲. (فیزیک) مادهای که برق، حرارت، صدا، و مانند آن از آن عبور نمیکند؛ نارسانا: عایق صوتی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بازدارنده، رادع، مانع، نارسانا ≠ رسانا، هادی
دیکشنری
insulation, insulator, nonconductor
-
جستوجوی دقیق
-
عایق
واژگان مترادف و متضاد
بازدارنده، رادع، مانع، نارسانا ≠ رسانا، هادی
-
عایق
لغتنامه دهخدا
عایق . [ ی ِ ] (ع ص ) رجوع به عائق شود.
-
عایق
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ ع . عائق ] (اِفا.) 1 - باز دارنده ، مانع . 2 - جسمی که حرارت یا جریان برق را از خود عبور ندهد.
-
عایق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: عائق] 'āyeq ۱. آنچه سر راه کسی یا چیزی واقع میشود.۲. (فیزیک) مادهای که برق، حرارت، صدا، و مانند آن از آن عبور نمیکند؛ نارسانا: عایق صوتی.
-
عایق
دیکشنری فارسی به عربی
عائق , عازل , کابح
-
واژههای مشابه
-
insulated fishplate
وصلۀ عایق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] وصلۀ ریلی که با مواد عایق پوشیده شده یا با عایقهای مجزا به بدنۀ ریل متصل شده باشد
-
insulated joint plug
درزبند عایق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] قطعهای نارسانا در درز عایق که با چسب به دو سر ریل متصل میشود
-
insulated joint, block joint
درز عایق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] نوعی درز ریل با عایقبندی خاص برای جلوگیری از عبور جریان الکتریکی از ریلی به ریل دیگر
-
insulation 1
عایق 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] مادهای که برای عایقبندی و جلوگیری از انتقال گرما یا برق یا صوت به کار میرود
-
insulator
عایق 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] هریک از توالیهای دِنا که به پروتئینهای ویژه متصل میشوند و مرز نواحی فعال و غیرفعال را مشخص میکنند متـ . عنصر مرزبند boundary element عایق فامینهای chromatin insulator
-
end post
عایق سرریل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] قطعهای عایق که در درز ریل قرار میگیرد تا دو سر ریلهای مجاور را از یکدیگر جدا کند
-
isolation 3 (fr.)
عایقکاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] عمل پوشاندن محلی مانند بام و استخر، با پوشش خاص برای جلوگیری از نفوذ آب متـ . عایقبندی
-
thermal container
بارگُنج عایق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] بارگُنجی که بدون تجهیزات تولید گرما و سرما، بهواسطۀ داشتن سقف و کف و در و دیوارههای عایق، دمای مطلوب را حفظ میکند
-
عایق گذاری
دیکشنری فارسی به عربی
عزل