کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عایذ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عایذ
/'āyez/
معنی
= عائذ
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
عایذ
لغتنامه دهخدا
عایذ. [ ی ِ ] (اِخ ) کوهی است در جهت قبله و مقابل آن کوه دیگری است پشت به قبله . (از معجم البلدان ).
-
عایذ
لغتنامه دهخدا
عایذ. [ ی ِ ] (ع ص ) نوزاینده از آهو و اسب و شتر و گوسپند و جز آن . ج ، عوذ و عوذان . (ناظم الاطباء). رجوع به عائذ شود.
-
عایذ
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ ع . عائذ ] (اِفا.) پناه آورنده .
-
عایذ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: عائذ] [قدیمی] 'āyez = عائذ
-
واژههای همآوا
-
عایض
لغتنامه دهخدا
عایض . [ ی ِ ] (ع ص ) رجوع به عائض شود.
-
جستوجو در متن
-
عاند
لغتنامه دهخدا
عاند. [ ن َ ] (اِخ ) وادیی است واقع در میان مکه و مدینه به مسافت یک میل ، پیش از سقیا که عایذ هم گویند. (از معجم البلدان ).
-
ابوعبدالملک
لغتنامه دهخدا
ابوعبدالملک . [ اَ ع َ دِل ْ م َ ل ِ ] (اِخ ) محمدبن ایوب بن عایذ. معاویةبن صالح از او روایت کند.