کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عایدی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عایدی
معنی
( ~ .) [ ع - فا. ] (ص نسب .) درآمد، مستمری .
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
۱. دخل، درآمد، مداخل
۲. محصول
۳. سود
۴. رزق
دیکشنری
income, revenue
-
جستوجوی دقیق
-
عایدی
واژگان مترادف و متضاد
۱. دخل، درآمد، مداخل ۲. محصول ۳. سود ۴. رزق
-
عایدی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (ص نسب .) درآمد، مستمری .
-
عایدی
دیکشنری فارسی به عربی
جعل , دخل , متوسط , مداخيل
-
واژههای مشابه
-
عایدی، عایدات
لهجه و گویش تهرانی
درآمد
-
جستوجو در متن
-
perquisite
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجذوب، حاصل، چیز اکتسابی، عایدی اکتسابی، عایدی اضافه برحقوق
-
کاربهر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kārbahr بهرۀ کار؛ عایدی.
-
profits
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سود، منافع، عایدی
-
مداخيل
دیکشنری عربی به فارسی
درامد , دخل , مداخل , عايدي
-
gainings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به دست آوردن، عایدی
-
دخل کردن
لغتنامه دهخدا
دخل کردن . [ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عایدی آوردن . فایده دادن . || عایدی داشتن . فایده بهم رسانیدن .
-
خرج شدن
واژگان مترادف و متضاد
هزینه شدن، صرف شدن ≠ عایدی داشتن، درآمد داشتن، دخل داشتن
-
دخل
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ ع . ] (اِ.) درآمد، عایدی .
-
دخل
واژگان مترادف و متضاد
حاصل، درآمد، سود، عایدی، مداخل ≠ خرج، هزینه