کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عاهة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عاهة
لغتنامه دهخدا
عاهة. [ هََ ] (ع اِ) فساد. ج ، عاهات . و رجوع به عاهات شود.
-
واژههای همآوا
-
عاهت
فرهنگ فارسی معین
(هِ) [ ع . عاهة ] (اِ.)1 - آفت ، بلا. 2 - آن چه که چیزی را تباه و فاسد کند.
-
عاهت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عاهة، جمع: عاهات] [قدیمی] 'āhat آنچه چیزی را تباه و فاسد میکند؛ آفت؛ بلا.
-
جستوجو در متن
-
عووه
لغتنامه دهخدا
عووه . [ ع ُ ] (ع مص ) آفت و بلا رسیدن به زراعت . (از اقرب الموارد). عاهة. || دچار آفت و بلا شدن زراعت شخص . (از اقرب الموارد). عاهة. رجوع به عاهة شود.
-
عاهت
فرهنگ فارسی معین
(هِ) [ ع . عاهة ] (اِ.)1 - آفت ، بلا. 2 - آن چه که چیزی را تباه و فاسد کند.
-
جزائر میورقة
لغتنامه دهخدا
جزائر میورقة. [ ج َءِ رِ ؟ ] (اِخ ) جزیره های پربرکتی است در اندلس که میوه ها و مراعی بسیار و آب و هوای لطیف و پاک و بدون آفت و عاهة دارد. رجوع به الحلل السندسیة ج 1 ص 30،51، 56، 147، 160، 163، 209، 266، 267 و 332 شود.
-
آفت
لغتنامه دهخدا
آفت . [ ف َ ] (ع اِ) (شاید از ریشه ٔ آکفت فارسی ) آفة. آفه . عاهت . عاهه . عارضه . (زمخشری ).جانحه . زحمت . علت . بلا. بلیه . ضرر. آکفت . آسیب . بیماری . (ربنجنی ). گزند. عیب . آهو. ج ، آفات : رسیده آفت نشبیل او به هر کامی نهاده کشته ٔ آسیب او به هر ...