کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عان
معنی
تحمل کردن , کشيدن , تن در دادن به , رنج بردن
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
عان
لغتنامه دهخدا
عان . [ عان ن ](ع اِ) رسن دراز. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
عان
لغتنامه دهخدا
عان . [ نِن ْ ] (ع ص ) عانی . اسیر و بندی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به عانی شود.
-
عان
دیکشنری عربی به فارسی
تحمل کردن , کشيدن , تن در دادن به , رنج بردن
-
واژههای مشابه
-
عان عان
لغتنامه دهخدا
عان عان . (اِ صوت ) حکایت صوت خر. عرعر. نهیق : بترنم هجای من خوانی سرد و ناخوش بود ترنم خرچو به عان عان رسی فرومانی ای مه عان عان خر نه عم عم خر [ کذا ]سوزنی .
-
واژههای همآوا
-
ءَانَ
فرهنگ واژگان قرآن
لحظه
-
أَئِن
فرهنگ واژگان قرآن
آيا اگر
-
أَئِنَّ
فرهنگ واژگان قرآن
آيا يقيناً
-
آئن
لغتنامه دهخدا
آئن . [ ءِ ] (ع ص ) مرفّه و تن آسان .
-
اعن
لغتنامه دهخدا
اعن . [ اَ ع َن ن ] (ع ص ) آنکه از بینی سخن گوید.
-
جستوجو در متن
-
غان غان
لغتنامه دهخدا
غان غان . (اِ صوت ) نقل صوت خر. عَرعَر. عان عان .
-
تن در دادن به
دیکشنری فارسی به عربی
عان , مفصل
-
عانی
فرهنگ فارسی معین
[ ع . عان ] (ص .) اسیر، بندی .