کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عامل رشد حیوانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عَامِلٍ
فرهنگ واژگان قرآن
عمل کننده
-
functional group, functionality 2
گروه عامل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] اتم یا گروهی از اتمها که بهصورت واحد عمل میکند و جانشین اتم هیدروژن در مولکول هیدروکربن میشود و ویژگیهای خاصی به این مولکول میبخشد
-
active homing guidance, active guidance
هدایت عامل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] نوعی هدایت موشکی که در آن منبع تابش به هدف و گیرندهای که بازتابش از هدف را دریافت میکند، در درون موشک قرار دارد
-
عامل جان
لغتنامه دهخدا
عامل جان . [ م ِ ل ِ ] (اِخ ) اشارت به ذات پاک باری تعالی است و کنایه از عناصر اربعه هم هست . (برهان ).
-
عامل سماعی
لغتنامه دهخدا
عامل سماعی . [ م ِ ل ِ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کلماتی که در زبان عربی موجب تغییر اعراب آخر کلمات دیگر شوند عامل گویند و بر دو قسمند سماعی و قیاسی . سماعی عواملی هستند که مضبوط و از عرب شنیده شده ، و قیاسی عواملی میباشند که مطابق قواعدی خاص در م...
-
عامل صدقات
لغتنامه دهخدا
عامل صدقات . [ م ِ ل ِ ص َ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آنکه صدقات را جمعآوری کند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). من یتولی امور رجل فی ماله و ملکه و عمله . (المنجد). ج ، عُمال . عَمَله . عاملون : تا به حدی که عامل صدقات آنچ...
-
عامل قیاسی
لغتنامه دهخدا
عامل قیاسی . [ م ِ ل ِ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به عامل سماعی شود.
-
عامل معنوی
لغتنامه دهخدا
عامل معنوی . [ م ِ ل ِ م َ ن َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) درمقابل عامل لفظی مانند عاملیت ابتداء است در خبر که همان مجرد بودن از عوامل لفظی است . (از تعریفات ).
-
عامل الرمح
لغتنامه دهخدا
عامل الرمح . [ م ِ لُرْ رُ ] (ع اِ مرکب ) قسمت نزدیک سنان نیزه را گویند. آنچه نزدیک سنان است و از پس آن واقع شده است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
عامل نامه
لغتنامه دهخدا
عامل نامه . [ م ِم َ / م ِ ] (اِ مرکب ) حکم یا فرمانی که در تصرف کردن اراضی و جز آن به شخص داده میشود. (ناظم الاطباء).
-
operating system
سامانۀ عامل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] برنامهای برای مدیریت بخشهای سختافزاری و نرمافزاری رایانه
-
active defense
پدافند عامل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] عملیات آفندی و عملیات محدود و پاتک برای جلوگیری از حملات دشمن
-
پادکال عامل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] ← پادکنش الکترونیکی عامل
-
functionality 1
شمار عامل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] تعداد گروههای عامل موجود در یک خانک
-
agent 1
عامل 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی، علوم نظامی] [زبانشناسی] از نقشهای معنایی که بر انجامدهندۀ فعل دلالت دارد متـ . کنشگر actor [علوم نظامی] کسی که برای به دست آوردن اطلاعات و انجام امور اطلاعاتی یا ضداطلاعاتی آموزش دیده باشد