کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عامداً پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عامداً
معنی
(مِ دَ نْ) [ ع . ] (ق .) از روی قصد و عمد.
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
تعمدی، دانسته، عمداً، قصداً، متعمداً ≠ قاصراً، ندانسته
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
عامداً
واژگان مترادف و متضاد
تعمدی، دانسته، عمداً، قصداً، متعمداً ≠ قاصراً، ندانسته
-
عامداً
لغتنامه دهخدا
عامداً. [ م ِ دَن ْ ] (ع ق ) قصداً و از روی قصد و دیده و دانسته . (ناظم الاطباء).
-
عامداً
فرهنگ فارسی معین
(مِ دَ نْ) [ ع . ] (ق .) از روی قصد و عمد.
-
واژههای مشابه
-
عامدا
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی] 'āmedan از روی قصد؛ عمداً.
-
واژههای همآوا
-
عامدا
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی] 'āmedan از روی قصد؛ عمداً.
-
جستوجو در متن
-
دانسته
واژگان مترادف و متضاد
۱. بهتعمد، عامدا، عمداً ۲. معلوم، مشهور ۳. مدرک ≠ ندانسته
-
دستی دستی
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ)(ق مر.)1 - عبث ،بیهوده . 2 - عامداً، قاصداً.
-
تعمداً
لغتنامه دهخدا
تعمداً. [ ت َ ع َم ْ م ُ دَن ْ ](ق ) دیده و دانسته و از روی قصد و بقصد و با اراده .(ناظم الاطباء). قاصداً. عامداً. متعمداً. عالماً.
-
دستی دستی
لغتنامه دهخدا
دستی دستی . [ دَ دَ ] (ق مرکب ) عامداً. عمداً. بعمد. قاصداً. قصداً. بقصد. عالماً. به اراده ٔ خود. بی اجبار. دستی . و رجوع به دستی شود.
-
تنوین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (ادبی) tanvin در دستور زبان عربی، دو فتحه، دو کسره، و دو ضمه که در آخر برخی کلمات عربی درمیآید و با صدای ـَن، ـِن، و ـُن تلفظ میشود: عالماً، عامداً، واقعاً. Δ تنوین مخصوص کلمات عربی است و اگر کلمۀ فارسی را با تنوین بنویسند یا تلف...
-
دانسته
لغتنامه دهخدا
دانسته . [ ن ِ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) نعت مفعولی از دانستن . معروف . معلوم . (لغت تاریخ بیهقی ). علم : لایحیطون بشی ٔمن علمه . (قرآن 255/2)؛ ای معلومه . (منتهی الارب ).دانسته به بود ز ندانسته . ناصرخسرو. || فهمیده . معقول : مرد دانسته بجان علم و خرد راب...
-
دوزبر
لغتنامه دهخدا
دوزبر. [ دُ زَ / زِب َ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح نحو) نصب در نحو و صورت آن در بالای حروف این است «"» و تلفظ آن [ اَن ْ ] مانند: کتاباً، حساباً، زیداً، صبراً. (یادداشت مؤلف ). || تنوین نصب ایرانی است و معنی مخصوص دارد وبیشتر افاده ٔ حال کند؛ یعنی قید حالت...