کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عالی مرتبت گردیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عالی مرتبت گردیدن
لغتنامه دهخدا
عالی مرتبت گردیدن . [ م َ ت َ ب َ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) مقام عالی و رفیع بدست آوردن .
-
واژههای مشابه
-
عالي
دیکشنری عربی به فارسی
قوي , سنگين , ارجمند , رفيع , عالي , بلند , بزرگ , بلند پايه , مغرورانه , باصداي بلند , بلند اوا , پر صدا , گوش خراش , زرق وبرق دار , پرجلوه , رسا , مشهور
-
آموزش عالی
فرهنگ واژههای سره
آموزشِ والا، آموز شِ والاپایه
-
شورای عالی
فرهنگ واژههای سره
فرایزن
-
عالی جناب
فرهنگ واژههای سره
بزرگوار، والاگاه
-
عالی رتبه
فرهنگ واژههای سره
بلند پایه، والا جایگاه
-
عالی احمدان
لغتنامه دهخدا
عالی احمدان . [ اَ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فرامرزان بخش بستک شهرستان لار. واقع در 45هزارگزی جنوب باختری بستک در دامنه ٔ جنوبی کوه میرعباس . محلی است گرمسیر و مالاریایی و 515 تن سکنه دارد. آب آن از باران تأمین میشود. محصولاتش غلات و خرما دیمی ...
-
عالی انور
لغتنامه دهخدا
عالی انور. [ اَن ْ وَ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ بابادی هفت لنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 74).
-
عالی بر
لغتنامه دهخدا
عالی بر. [ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ماهیدشت پایین بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان . واقع در 11هزارگزی جنوب ماهیدشت و 4هزارگزی جنوب خزل . ناحیه ای است واقع در دامنه ٔ سردسیر و 175 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصولاتش غلات ، حبوبات ، د...
-
عالی بلاغ
لغتنامه دهخدا
عالی بلاغ . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قلعه کری بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاهان . واقع در 14هزارگزی شمال خاوری سنقر واقع در کنار راه عمومی سنقر - خسروآباد. ناحیه ای است کوهستانی سردسیر و 140 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه تأمین میشود و محصولات...
-
عالی بیگی
لغتنامه دهخدا
عالی بیگی . [ ب َ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ ملکشاهی است در پشتکوه . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 68).
-
عالی جعفری
لغتنامه دهخدا
عالی جعفری . [ ج َ ف َ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ کیومرسی ایل چهارلنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 76).
-
عالی جناب
لغتنامه دهخدا
عالی جناب . [ ج َ / ج ِ ] (اِ مرکب ) لقبی است احتراماً که وزیران و بزرگان را بدان خطاب کنند.
-
عالی چنگی
لغتنامه دهخدا
عالی چنگی . [ چ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باغک بخش اهرم شهرستان بوشهر. واقع در 23هزارگزی شمال باختر اهرم و کنار راه فرعی بوشهر به اهرم . واقع در جلگه ، گرمسیر، مرطوب و مالاریایی است و 742 تن سکنه دارد. آب آن از چاه تأمین میشود. محصولاتش غلات ، خر...