کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عالی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عالی
/'āli/
معنی
۱. بسیار خوب؛ دارای کیفیت خوب: پرداخت عالی فیلم.
۲. دارای درجه یا مرحلۀ بالاتر: تحصیلات عالی، دستپخت عالی.
۳. بزرگ؛ مهم.
۴. (قید) بهطور بسیار خوب: عالی ساز میزند.
۵. [قدیمی] رفیع؛ بلند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بلند، رفیع، مرتفع
۲. ممتاز، نفیس
۳. بزرگ، شریف، متعالی، والا ≠ دانی
برابر فارسی
بالنده، برجسته، والا، بلند پایه
دیکشنری
a, advanced, august, bonny, brave, capital, capitally, classic, consummate, costly, excellent, exceptional, exquisite, fabulously, famously, fine, first-class, first-rate, glorious, golden, gorgeous, grand, grandiose, par excellence, great, high, imperial, king, superior, magic, nice, noble, perfectly, pre-eminent, preeminent, prime, princely, prize, pukka, rare, select, sovereign, splendid, splendidly, sterling, stunner, stunning, superb, superlative, supreme, surpassing, undeniable, unequaled, unequalled, wingding
-
جستوجوی دقیق
-
عالی
فرهنگ نامها
(تلفظ: āli) (عربی) بسیار خوب ، دارای ارزش و اهمیت بسیار ، مهم ، والا ، بزرگ ؛ (در قدیم) بلند ، رفیع، مرتفع ، شاهانه ، بزرگوارانه .
-
عالی
واژگان مترادف و متضاد
۱. بلند، رفیع، مرتفع ۲. ممتاز، نفیس ۳. بزرگ، شریف، متعالی، والا ≠ دانی
-
عالی
فرهنگ واژههای سره
بالنده، برجسته، والا، بلند پایه
-
عالی
لغتنامه دهخدا
عالی . (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان بیضا بخش اردکان شهرستان شیراز. واقع در 28هزارگزی جنوب خاوراردکان و سه هزارگزی راه فرعی زرقان به بیضا و دارای 36 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
-
عالی
لغتنامه دهخدا
عالی . (اِخ ) دهی است از دهستان برخون شهرستان بوشهر بخش خورموج شهرستان بوشهر. واقع در 126هزارگزی جنوب خورموج در ساحل خلیج فارس . ناحیه ای است جلگه ای و گرمسیر، مرطوب و مالاریایی و 81 تن سکنه دارد. اهالی فارسی زبانند آب آن از چاه تأمین میشود و محصولا...
-
عالی
لغتنامه دهخدا
عالی . (ع ص ) بلند، مقابل سافل . و منه أتیته من عال . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || رفیع و بلند. (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء). کلان . (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). رجل عالی الکعب ؛ مرد شریف . (منتهی الارب ) : اندک اند...
-
عالی
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (ص .) 1 - بلند، رفیع . 2 - شریف ، بزرگوار.
-
عالی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] 'āli ۱. بسیار خوب؛ دارای کیفیت خوب: پرداخت عالی فیلم.۲. دارای درجه یا مرحلۀ بالاتر: تحصیلات عالی، دستپخت عالی.۳. بزرگ؛ مهم.۴. (قید) بهطور بسیار خوب: عالی ساز میزند.۵. [قدیمی] رفیع؛ بلند.
-
عالی
دیکشنری فارسی به عربی
اعلي الدرجات , امبراطور , جميل , رائع , راسمال , شجاع , ضربة قاضية , عالي , غرامة , کثير , متانق , مستوي عالي , مشهور , ممتاز , هائل
-
واژههای مشابه
-
عالي
دیکشنری عربی به فارسی
قوي , سنگين , ارجمند , رفيع , عالي , بلند , بزرگ , بلند پايه , مغرورانه , باصداي بلند , بلند اوا , پر صدا , گوش خراش , زرق وبرق دار , پرجلوه , رسا , مشهور
-
آموزش عالی
فرهنگ واژههای سره
آموزشِ والا، آموز شِ والاپایه
-
شورای عالی
فرهنگ واژههای سره
فرایزن
-
عالی جناب
فرهنگ واژههای سره
بزرگوار، والاگاه
-
عالی رتبه
فرهنگ واژههای سره
بلند پایه، والا جایگاه