کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عالم و خشت مال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
عالم علم ریاضی
دیکشنری فارسی به عربی
عالم الرياضيات
-
هپروتی،عالم هپروت
لهجه و گویش تهرانی
نشئه
-
وای خاک عالم
لهجه و گویش تهرانی
در خجالت یا تعجب گفته میشود
-
عالَمِ بی پولی
لهجه و گویش تهرانی
وضع مالی نا مناسب
-
اِوا خاک عالم(بر سرم)
لهجه و گویش تهرانی
در مقام ناراحتی تصنعی گفته میشود
-
جستوجو در متن
-
خشت مال
لغتنامه دهخدا
خشت مال . [ خ ِ ] (نف مرکب ) خشت ساز. خشت زن . خشت درست کن . (از ناظم الاطباء). قالب دار. (یادداشت مؤلف ) : چو قالب بیک مشت گل خشت مال دهان مرا بسته از قیل و قال . وحید (از آنندراج ).به آبش چو کف تر کند خشتمال شود خشت و قالب چو بدر و هلال .ملاطغرا (...
-
خشت مال
دیکشنری فارسی به عربی
عامل البناء
-
خشتگر
لغتنامه دهخدا
خشتگر. [ خ ِ گ َ ] (ص مرکب ) خشت ساز. (آنندراج ). خشت زن . (ناظم الاطباء). خشت مال .
-
عامل البناء
دیکشنری عربی به فارسی
اجرچين , خشت مال
-
bricklayers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
bricklayers، خشت مال، آجرچین
-
خشت مال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) xeštmāl = خشتکار
-
bricklayer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
bricklayer، خشت مال، آجرچین
-
خشت زن
لغتنامه دهخدا
خشت زن . [ خ ِ زَ ] (نف مرکب ) خشت مال . قالب دار. آنکه خشت می سازدبه قالب . (یادداشت بخط مؤلف ). کس که خشت می سازد. (از ناظم الاطباء). ملبن . (دهار). لَبّان : غلام آبکش باید و خشت زن بود بنده ٔ نازنین مشت زن . سعدی (گلستان ).|| آنکه جنگ کند به خشت ...
-
خشت مالیدن
لغتنامه دهخدا
خشت مالیدن . [ خ ِ دَ ] (مص مرکب ) خشت زدن . (یادداشت بخط مؤلف ). گل را در قالب صورت خشت دادن . || دروغی در بزرگی و غناء حاضر یا گذشته ٔ خویش گفتن . مال و جاه خویش بیش از حقیقت گفتن . (یادداشت بخط مؤلف ). || ادعای بدروغ کردن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
قالب دار
لغتنامه دهخدا
قالب دار. [ ل َ / ل ِ ] (نف مرکب ) خشت زن . خشت مال . خشت زن سر کوره های آجرپزی .