کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عال
معنی
(لْ) [ ع . ] (ص فا.) برافراشته .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
عال
لغتنامه دهخدا
عال . [ عال ل ] (ع ص ) رجل ٌ عال ؛ آنکه شتران او دوباره آب خورده باشند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
عال
فرهنگ فارسی معین
(لْ) [ ع . ] (ص فا.) برافراشته .
-
واژههای مشابه
-
عَالٍ
فرهنگ واژگان قرآن
سرکش - برتري جو
-
واژههای همآوا
-
ءَالَ
فرهنگ واژگان قرآن
خاندان - فرزندان (برخي آن را تغيير يافته کلمه "اهل" مي دانند)
-
آئل
لغتنامه دهخدا
آئل . [ ءِ ] (ع ص ) شیر ستبر. || هر چیز ستبر از روغن و عسل و مانند آن .
-
عَالٍ
فرهنگ واژگان قرآن
سرکش - برتري جو
-
جستوجو در متن
-
معالة
لغتنامه دهخدا
معالة. [ م ُ عال ْ ل َ ] (ع مص ) در میانه ٔ روز دوشیده شدن شتر ماده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
-
خزعال
لغتنامه دهخدا
خزعال . [ خ َ ] (ع اِمص ) لنگی . یقال : ناقة بها خز عال .(منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ).
-
عالة
لغتنامه دهخدا
عالة. [ عال ل َ ] (ع ص ) مؤنث عال . (اقرب الموارد). ابل عالة؛ شتران دوباره آب خورنده . و منه المثل عرض علی سوم عالة؛ أی لم یبالغ بیعی ، که فروشنده ٔ کالا در وی مبالغه نکند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
متعال
لغتنامه دهخدا
متعال . [م ُ ت َ عال ل ] (ع ص ) شتر به سختی و شدت دونده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعالل شود.
-
معالاة
لغتنامه دهخدا
معالاة. [ م ُ ] (ع مص ) برآمدن بر چیزی . (از منتهی الارب ). برآمدن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بلند برآمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || بلند گردانیدن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب ...
-
برکان
لغتنامه دهخدا
برکان . [ ب ُ ] (معرب ، اِ) کوه آتش فشان . مأخوذ از کلمه ٔ یونانی (؟) ولکانوس ، خدای آتش . (از یادداشت مؤلف ). جبل النار: و فی هذه الجزیرة [ سرندیب ] جبل عال یذهب فی السماء... و هو برکان یقذف النار. (معجم البلدان ). و ظهر لنا اذا ذاک الجبل الذی کان...