کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عاقل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عاقل
/'āqel/
معنی
۱. [جمع: عقلا] دانا؛ هوشیار؛ زیرک؛ خردمند.
۲. (فقه) دهندۀ دیۀ مقتول.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
باهوش، بخرد، تیزهوش، حکیم، خردمند، دانا، ذکی، رشید، زیرک، فهمیده، لبیب، هوشمند، هوشیار ≠ جاهل، نادان
برابر فارسی
خردمند، زیرک
دیکشنری
clearheaded, intelligent, judicious, lucid, rational, reasonable, right, ripe, sage, stable, thinking, understanding, well-balanced, wise
-
جستوجوی دقیق
-
عاقل
لغتنامه دهخدا
عاقل . [ ق ِ ] (اِخ ) ابن کلبی گوید کوهی است که حارث بن آکل المرار جد امری ءالقیس بدان ساکن بود. (معجم البلدان ).
-
عاقل
لغتنامه دهخدا
عاقل . [ ق ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کله بوز بخش مرکزی شهرستان میانه واقع در 35هزارگزی جنوب باختری میانه و 35هزارگزی راه شوسه ٔ تبریز و میانه و 20هزارگزی راه آهن میانه - مراغه . این ده کوهستانی و هوای آن معتدل است و 129 تن سکنه دارد. اراضی آن از چ...
-
عاقل
لغتنامه دهخدا
عاقل . [ ق ِ ] (اِخ ) کوهی است به نجد. (معجم البلدان ).
-
عاقل
لغتنامه دهخدا
عاقل . [ ق ِ ] (اِخ ) موضعی است به بلاد قیس . (معجم البلدان ).
-
عاقل
لغتنامه دهخدا
عاقل . [ ق ِ ] (اِخ ) نصر گوید ریگی است بین مکه و مدینه . (معجم البلدان ).
-
عاقل
لغتنامه دهخدا
عاقل . [ ق ِ ] (اِخ ) وادیی است بنی ابان بن دارم را. (معجم البلدان ). آبی است بنی ابان بن دارم را و گفته اند وادیی است پایین بطن الرمة و گفته شده است که وادیی است به نجد... (معجم البلدان ).
-
عاقل
لغتنامه دهخدا
عاقل . [ ق ِ ] (اِخ ) وادیی است که اِمَرة در بالای آن و رمه در پائین آن است و پر از طلح بود. (معجم البلدان ).
-
عاقل
لغتنامه دهخدا
عاقل . [ ق ِ ] (ع ص )خردمند. دانا. هوشیار و زیرک . (ناظم الاطباء). ج ، عقلاء و عُقّال و عاقلون . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (آنندراج ) (اقرب الموارد). مقابل دیوانه : حکیمان زمانه راست گفتندکه جاهل گردد اندر عشق عاقل . منوچهری .عاقل کامل تأمل در ا...
-
عاقل
فرهنگ نامها
(تلفظ: āqel) (عربی) آن که از سلامت عقل برخوردار است ؛ آن که عقلش خوب کار میکند ؛ دارای بهرهی هوشی بالا ؛ خردمند .
-
عاقل
واژگان مترادف و متضاد
باهوش، بخرد، تیزهوش، حکیم، خردمند، دانا، ذکی، رشید، زیرک، فهمیده، لبیب، هوشمند، هوشیار ≠ جاهل، نادان
-
عاقل
فرهنگ واژههای سره
خردمند، زیرک
-
عاقل
فرهنگ فارسی معین
(ق ) [ ع . ] (ص .) خردمند.
-
عاقل
دیکشنری عربی به فارسی
معقول , محسوس , مشهود , بارز
-
عاقل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] 'āqel ۱. [جمع: عقلا] دانا؛ هوشیار؛ زیرک؛ خردمند.۲. (فقه) دهندۀ دیۀ مقتول.
-
عاقل
دیکشنری فارسی به عربی
حذر , حکيم , صاحي