کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عافیت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عافیت
/'āfiyat/
معنی
۱. تندرستی؛ صحت؛ سلامت.
۲. [قدیمی، مجاز] زهد؛ پرهیزکاری.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تندرستی، سلامتی، سلامت، صحت
۲. رستگاری، نجاح
۳. پارسایی، تقوا، زهد
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
عافیت
لغتنامه دهخدا
عافیت . [ ی َ] (ع اِمص ) عافیة. صحت . سلامت . تندرستی : توبه سگالی که نیز باز نگردی سوی بلا گرت عافیت دهد این بار. ناصرخسرو.عافیت را نشان نمی یابم از بلاها امان نمی یابم . خاقانی .از عافیت مپرس که کس را نداده انددر عاریت سرای جهان عافیت عطا. خاقانی ....
-
عافیت
واژگان مترادف و متضاد
۱. تندرستی، سلامتی، سلامت، صحت ۲. رستگاری، نجاح ۳. پارسایی، تقوا، زهد
-
عافیت
فرهنگ فارسی معین
(یَ) [ ع . عافیة ] 1 - (اِمص .) سلامت ، تندرستی . 2 - رستگاری . 3 - پارسایی . 4 - مجازاً محافظه کاری .
-
عافیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عافیة، جمع: عوافی] 'āfiyat ۱. تندرستی؛ صحت؛ سلامت.۲. [قدیمی، مجاز] زهد؛ پرهیزکاری.
-
واژههای مشابه
-
عافیت خواهی
لغتنامه دهخدا
عافیت خواهی . [ ی َ خوا /خا ] (حامص مرکب ) سلامت خواهی . سلامت طلبی : شه چو از فتنه یافت آگاهی در بلا دید عافیت خواهی .نظامی .
-
عافیت گاه
لغتنامه دهخدا
عافیت گاه . [ ی َ ] (اِ مرکب ) جای امن . جای سلامت . مأمن . محل عافیت و سلامت : پس ز هر منزلی وهر راهی باز می جست عافیت گاهی .نظامی .
-
بستان عافیت
لغتنامه دهخدا
بستان عافیت . [ ب ُ ن ِ ی َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ). کنایه از بهشت جاودان است . (انجمن آرا).
-
خواب عافیت
لغتنامه دهخدا
خواب عافیت . [ خوا / خا ب ِ ی َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خواب راحت . خواب خوش . خواب شیرین .
-
عافیت خواه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] 'āfiyatxāh عافیتجو؛ عافیتدوست.
-
عافیت خواهی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] 'āfiyatxāhi عافیتجویی؛ سلامتخواهی.
-
عافیت طلب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی] 'āfiyattalab آنکه خواهان عافیت و سلامت است.
-
عافیت باشد
لهجه و گویش تهرانی
به سلامتی
-
خیر و عافیت
لغتنامه دهخدا
خیر و عافیت . [ خ َ / خ ِ رُ ی َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) خیر. عافیت . برکت و عافیت . (ناظم الاطباء).
-
بلا و عافیت
فرهنگ گنجواژه
گرفتاری و سلامتی.