کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عاصمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عاصمی
لغتنامه دهخدا
عاصمی . [ ص ِ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن عاصم بن عبداﷲ.اصل او از کوفه و مسکن وی بغداد بود. از ثقات و معتمدان محدثان امامیه و خواهرزاده یا برادرزاده ٔ علی بن عاصم محدث و استاد کلینی است . (ریحانة الادب ج 3 ص 49). و رجوع به امل الاَّمل و هدیة الاحباب ص 197...
-
عاصمی
لغتنامه دهخدا
عاصمی . [ ص ِ ] (اِخ ) مولانا عاصمی . یکی از ادباء و شعراء است و از جمله اشعار اوست :چون آتشم ز هجر تو بر سر زند علم سازم روان چو شمع ز گرداب دیده نم .(مجالس النفائس ص 78).
-
جستوجو در متن
-
قصداری
لغتنامه دهخدا
قصداری . [ ق َ ] (اِخ ) جعفربن خطاب ، مکنی به ابومحمد. از محدثان است . وی در بلخ سکونت کرد و از ابوالفضل عبدالصمدبن محمدبن نصیر عاصمی حدیث شنید. از او ابوالفتوح عبدالغافربن حسین بن علی کاشغری حافظ روایت دارد. (لباب الانساب ).
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عاصم . مؤلف روضات گوید: او پسر برادر علی بن عاصم محدث است و او را ابوعبداﷲ عاصمی گفتندی و از فهرست شیخ آشکار است که او ثقه و سلیم الجنبه و کوفی الاصل و بغدادی المسکن بود و او شیخ روایت ابن الجنید است و او راست از ک...
-
زاذانی
لغتنامه دهخدا
زاذانی . (اِخ ) محمدبن ابراهیم (285 - 381 هَ . ق .) مکنی به ابی بکر است ، وی را گاه نسبت به یکی از اجدادش زاذان بن المقری زاذانی و گاه نیز عاصمی [ منسوب به عاصم بن زاذان یکی دیگر از اجدادش ] میخوانند. وی در اصفهان میزیسته و از حافظ نیشابوری حدیث بسیا...
-
صاعد
لغتنامه دهخدا
صاعد. [ ع ِ ] (اِخ ) ابن حسن بن عیسی الربعی البغدادی ، مکنی به ابی العلاء. وی از مشاهیر ادبا بود و در علم لغت و نحو و دیگر علوم ادبی ماهر و به حاضرجوابی مشهور. مولد او موصل است و در بغداد نشأت یافت و به روزگار هشام بن الحکم به اندلس شد و منصوربن ابی...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سلیمان بن حسن بن جهم بن بکیربن اعین سنسن الشیبانی مکنی به ابوغالب . نقاوه ٔ خاندان آل اعین و ازکبار محدثین آن جماعت بشمار رود و بدین کنیت مابین علماء و محدثین امامیه معروفست و از آل اعین همواره در عصر هر یک از ائمه ٔ اثناع...