کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عاصمه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عاصمه
/'āseme/
معنی
مرکز مملکت؛ پایتخت.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
عاصمه
فرهنگ فارسی معین
(ص مَ یا مِ) [ ع . عاصمة ] (اِفا.) 1 - مؤنث عاصم . 2 - پایتخت کشور، قاعدة مملکت .
-
عاصمه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: عاصمَة] [قدیمی] 'āseme مرکز مملکت؛ پایتخت.
-
واژههای مشابه
-
عاصمة
لغتنامه دهخدا
عاصمة. [ ص ِ م َ ] (اِخ ) لقب مدینه است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد).
-
عاصمة
لغتنامه دهخدا
عاصمة. [ ص ِ م َ ] (ع اِ) ام بلاد. قاعده ٔ کشور. (اقرب الموارد). در تداول کشورهای عربی پایتخت .
-
عاصمة
دیکشنری عربی به فارسی
کلا ن شهر , شهر بزرگ , مادرشهر
-
جستوجو در متن
-
عواصم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ عاصمَة] [قدیمی] 'avāsem = عاصمه
-
کلا ن شهر
دیکشنری فارسی به عربی
عاصمة
-
شهر بزرگ
دیکشنری فارسی به عربی
عاصمة
-
مادرشهر
دیکشنری فارسی به عربی
عاصمة
-
دارالملک
واژگان مترادف و متضاد
پاتخت، پایتخت، حکومتنشین، شاهنشین، عاصمه، همایونگاه
-
پایتخت
واژگان مترادف و متضاد
پاتخت، تختگاه، دارالاماره، دارالسلطنه، دارالملک، شاهنشین، عاصمه
-
عواصم
لغتنامه دهخدا
عواصم . [ ع َ ص ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عاصمة. (از اقرب الموارد). رجوع به عاصمة شود. || ج ِ عاصم ، بمعنی مانع. (از معجم البلدان ). رجوع به عاصم شود.
-
عواصم
فرهنگ فارسی معین
(عَ ص ) [ ع . ] (اِ.) ج . عاصمه . شهر، پایتخت .