کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عاشق لو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
عاشق وش
لغتنامه دهخدا
عاشق وش . [ ش ِ وَ ] (ص مرکب ) بمانند عاشق . همانند عاشق : در هر چمن عاشق وشان بر ساقی و می جانفشان پیر خرد ز انصافشان با می مواسا داشتن .نظامی .
-
عاشق پیشه
فرهنگ فارسی معین
(ش . ش ) [ ع - فا ] (ص مر.) آن که پیشه اش عاشقی است .
-
عاشق کش
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کُ) [ ع - فا. ] (ص فا.) آن که عنایت و توجهی به عاشق خود ندارد.
-
پیرمحمد عاشق
لغتنامه دهخدا
پیرمحمد عاشق . [ م ُ ح َم ْ م َ دِ ش ِ ] (اِخ ) ابن علی (یا پیر محمدبن علی عاشق ) او راست ترجمه ٔ شرح حدیث الأربعین ابن کمال پاشا بترکی و معراج الایالة و منهاج العدالة بترکی . و ترجمه ٔ السیاسةالشرعیة فی اصلاح الراعی و الرعیة ابن تیمیه با اضافاتی بع...
-
شاه عاشق
لغتنامه دهخدا
شاه عاشق . [ ش ِ ] (اِخ ) نام شاعر صوفی مسلک که در دوره ٔ شاه شیخ ابواسحاق اینجو شعر به لهجه ٔ شیرازی میگفت و بر در مسجد عتیق شیراز دکه ای داشت که در آن شیرینی وقند و نبات میفروخت روز جمعه ای که شیخ ابواسحاق از نماز فراغت حاصل کرد و از مسجد بیرون آمد...
-
قزل عاشق
لغتنامه دهخدا
قزل عاشق . [ ق ِ زِ ش ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان نازلواز بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه . موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل مالاریایی است . سکنه ٔ آن 270 تن . آب آن ازنازلوچای و محصول آن غلات ، توتون ، کشمش ، چغندر، حبوبات . شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان ج...
-
چشمه عاشق
لغتنامه دهخدا
چشمه عاشق . [ چ َ م َ ش ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان کوشک بخش بافت شهرستان سیرجان که در 70 هزارگزی جنوب خاوری بافت و4هزارگزی خاور راه فرعی بافت به اسفندقه واقع است و9 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
چشمه عاشق
لغتنامه دهخدا
چشمه عاشق . [ چ َ م َ ش ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان کوشک بخش بافت شهرستان سیرجان که در 58 هزارگزی جنوب خاوری بافت بر سر راه مالرو زنجان به اسفندقه واقع است و 4 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیای ایران ج 8).
-
عاشق با
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] ‹عاشقوا› [قدیمی] 'āšeqbā خوراکی که در آن سرکه یا آبلیمو میریزند؛ آش ترش؛ آش سرکه.
-
عاشق باره
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] 'āšeqbāre عاشقدوست؛ عاشقپرست.
-
عاشق پیشه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] 'āšeqpiše ویژگی کسی که کارش عشقورزی است.
-
عاشق کش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [مجاز] 'āšeqkoš ۱. ویژگی معشوقی که عاشق خود را میکشد یا به عاشق خود جور و ستم میکند.۲. [مجاز] بسیار زیبا یا جذاب.
-
عاشق کشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] 'āšeqkoši عمل عاشقکش؛ عاشقآزاری: ◻︎ رسم عاشقکشی و شیوۀ شهرآشوبی / جامهای بود که بر قامت او دوخته بود (حافظ: ۴۲۶).
-
عاشق نواز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی] 'āšeqnavāz معشوقی که به عاشق خود لطف و محبت میکند؛ نوازندۀ عاشق.
-
عاشق وش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] 'āšeqvaš عاشقمانند؛ مانند عاشق؛ همانند عاشق.