کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عاریت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عاریت
/'āriy[y]at/
معنی
۱. چیزی که کسی برای انتفاع موقت از دیگری میگیرد و بعد پس میدهد؛ آنچه به شرط برگرداندن گرفته یا داده میشود: ◻︎ کهنخرقهٴ خویش پیراستن / به از جامهٴ عاریت خواستن (سعدی: ۱۹۱).
۲. [قدیمی، مجاز] زودگذر؛ ناپایدار.
فرهنگ فارسی عمید
فعل
بن گذشته: عاریت داد
بن حال: عاریت ده
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
عاریت
لغتنامه دهخدا
عاریت .[ ی َ ] (ع ص ، اِ) عاریة. آنچه بدهند و بگیرند. (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنچه از کسی ستانند برای رفع حاجتی و چون رفع حاجت کنند بازدهند. آنچه در اختیار انسان بود از مال خود و با خواستن ، گرفتن ، دادن ، کردن و شدن و سپردن ترکیب ش...
-
عاریت
فرهنگ فارسی معین
(یَ) [ ع . عاریة ] (اِ.) آن چه که داده یا گرفته شود به شرط بازگرداندن .
-
عاریت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: عاریة] 'āriy[y]at ۱. چیزی که کسی برای انتفاع موقت از دیگری میگیرد و بعد پس میدهد؛ آنچه به شرط برگرداندن گرفته یا داده میشود: ◻︎ کهنخرقهٴ خویش پیراستن / به از جامهٴ عاریت خواستن (سعدی: ۱۹۱).۲. [قدیمی، مجاز] زودگذر؛ ناپایدار.
-
واژههای مشابه
-
عاریت خواستن
لغتنامه دهخدا
عاریت خواستن . [ ی َ خوا / خا ت َ ] (مص مرکب ) به عاریت طلبیدن . (منتهی الارب ) : کهن جامه ٔ خویش پیراستن به از جامه ٔ عاریت خواستن .سعدی .
-
عاریت دادن
لغتنامه دهخدا
عاریت دادن . [ ی َ دَ ] (مص مرکب ) به عاریت دادن . || عاریت دادن شترکسی را تا بدان ناقه ٔ خود را دوشد. (منتهی الارب ).
-
عاریت سرا
لغتنامه دهخدا
عاریت سرا. [ ی َ س َ ] (اِ مرکب ) کنایه از دنیای فانی و عالم سفلی باشد. (برهان ) (آنندراج ) : از عافیت مپرس که کس را نداده انددر عاریت سرای جهان عافیت عطا.خاقانی .
-
عاریت سرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] ‹عاریتسرای› [قدیمی، مجاز] 'āriy[y]atsarā دنیای فانی: ◻︎ از عافیت مپرس که کس را ندادهاند / در عاریتسرای جهان عافیت عطا (خاقانی: ۴).
-
عاریت شش روزه
لغتنامه دهخدا
عاریت شش روزه . [ ی َ ت ِ ش ِ زَ / زِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان و زمین و هر چه در اوست . (انجمن آرای ناصری ).
-
به عاریت گرفت
دیکشنری فارسی به عربی
استعار
-
واژههای همآوا
-
عاریة
لغتنامه دهخدا
عاریة. [ ی َ ] (ع اِ) عاریت . هر چیز عاریتی ومنسوب به عار است از جهت آنکه طلب کردنش عار و ننگ است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از غیاث اللغات ). || (اصطلاح فقهی ) در اصطلاح فقهی عبارت از تملیک منفعت است بدون بدل و عوض . در ترجمه ٔ النهایه آرد: عاریت ...
-
اعریة
لغتنامه دهخدا
اعریة. [ اَ ی َ ] (ع اِ) ج ِ عَراء. (منتهی الارب ). رجوع به عراء شود.
-
جستوجو در متن
-
مستعیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] mosta'ir بهعاریتخواهنده؛ عاریتگیرنده.