کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عادی بودن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عادی بودن
دیکشنری فارسی به عربی
حالة طبيعية
-
واژههای مشابه
-
عادي
دیکشنری عربی به فارسی
پيش پا افتاده , مبتذل , معمولي , همه جايي , اتفاقي , غير مهم , غير جدي , عادي , متداول , هميشگي , معمول , مرسوم
-
عادى
واژهنامه آزاد
معمولى
-
normal fault
گسل عادی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] گسلی که در آن فرادیواره نسبت به فرودیواره به سمت پایین حرکت کرده است
-
ordinary item, envoi ordinaire (fr.)
مرسولۀ عادی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات - پست] مرسولهای که به تشریفات و شرایط خاصی در عملیات پُستی نیاز ندارد و مشتری نیز خدمات مشخصی را برای ارسال آن درخواست نکرده است
-
normal point
وضعیت عادی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ← وضعیت عادی سوزن
-
ordinary tide
کِشَند عادی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی] کِشَندی که چرخۀ آن دوازده تا بیستوچهار ساعت باشد
-
غیر عادی
فرهنگ واژههای سره
نابهنجار
-
علت عادی
لغتنامه دهخدا
علت عادی . [ ع ِل ْ ل َ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) امری که برحسب عادت ، مؤثر در چیزی باشد، هرچند که از لحاظ حکم عقلی نتوان رابطه ٔ علیّت میان آن دو برقرار کرد. (از فرهنگ اصطلاحات فلسفی ).
-
normal delivery, distribution générale (fr.)
توزیع عادی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات - پست] فرایندی که در آن انواع مرسولات پُستی به وسیلۀ یک نامهرسان مشخص توزیع میشود
-
ordinary ray, ordinary wave
پرتوِ عادی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] یکی از دو مؤلفۀ موج الکترومغناطیسی که در عبور نور از بلور ناهمسانگرد تشکیل میشود و از قانون اِسنِل پیروی میکند
-
ordinary parcel ,colis ordinaire (fr.)
بستۀ عادی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات - پست] بستهای که به تشریفات و اقدامات ویژهای در انجام عملیات پُستی نیاز ندارد و مشتری برای نقلوانتقال آن خدمات خاصی درخواست نمیکند
-
تکینۀ عادی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] ← نقطۀ تکین عادی
-
economy class, tourist class
درجۀ عادی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی، گردشگری و جهانگردی] نوعی درجه در مسافرتهای هوایی که نرخ آن از سایر درجات ارزانتر است و در آن خدمات کمتری به مسافر ارائه میشود؛ پایینترین سطح خدمات مسافرتی متـ . عادی 2، درجۀ گردشگری