کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عادت کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
عُرف و عادت
فرهنگ گنجواژه
رویه.
-
عُلقه و عادت
فرهنگ گنجواژه
خلق و خو.
-
رسم و عادت
فرهنگ گنجواژه
رویه، سنت.
-
علم عادت وطرز زندگی موجودات و نسبت انها با محیط
دیکشنری فارسی به عربی
علم البيئة
-
جستوجو در متن
-
habituates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عادت ها، عادت دادن، مانوس شدن، عادی کردن، معتاد کردن، خو دادن
-
تعود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] ta'avvod ۱. به چیزی عادت کردن؛ خو کردن.۲. خود را به کاری عادت دادن.
-
مانوس کردن
واژگان مترادف و متضاد
انسدادن، آمخته کردن، عادت دادن، الفت دادن، مالوف کردن
-
odelsthing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عادت کردن
-
calyculate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عادت کردن
-
eadish
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عادت کردن
-
odelsting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عادت کردن
-
habit-forming
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عادت کردن
-
familiarise
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آشنا کردن، اشنا کردن، اشنا ساختن، خو دادن، عادت دادن، خودمانی کردن
-
familiarize
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آشنا کردن، اشنا کردن، اشنا ساختن، خو دادن، عادت دادن، خودمانی کردن
-
inured
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متولد شد، عادت دادن، اموخته کردن، معتاد کردن، موجب شدن