کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عاجز و بیعار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عاجز و بیعار
فرهنگ گنجواژه
ناتوان.
-
واژههای مشابه
-
عاجز مرندی
لغتنامه دهخدا
عاجز مرندی . [ ج ِ زِ م َ رَ ] (اِخ ) شاعری آذربایجانی است ونام او حاج میرزا یوسف است . تربیت او را در دانشمندان آذربایجان معرفی کرده است . (الذریعه ج 9 ص 662).
-
عاجز شدن
فرهنگ واژههای سره
فروماندن، درماندن
-
عاجز کننده
دیکشنری فارسی به عربی
ملح
-
عاجز کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اهجم , ثريد , ضائق
-
عاجز شدن
دیکشنری فارسی به عربی
قماش السحيف
-
جستوجو در متن
-
خور
لغتنامه دهخدا
خور. [ خوَرْ / خُرْ ] (اِ) هور. خورشید. آفتاب . مهر. شارق . شمس . ذُکاء. بیضا. بوح . یوح . عجوز. تبیراء. غزاله . لولاهه . ابوقابوس . حورجاریه . اختران شاه . لیو. نیر اعظم . نیر اکبر. ارنة. شرق . جای آن در فلک چهارم است . (یادداشت مؤلف ) : شکوفه همچو...