کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عاج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عاج
/'āj/
معنی
۱. دو دندان سفید و سخت پیشین فیل، گراز، و کرگدن که برای ساختن اشیای زینتی به کار میرود.
۲. مادهای سفید و سخت در زیر مینای دندان.
فرهنگ فارسی عمید
برابر فارسی
پیلسته
دیکشنری
ivory, tusk
-
جستوجوی دقیق
-
عاج
لغتنامه دهخدا
عاج . (ع اِ) استخوان پشت دابه ٔ دریائی است یا آن باخه ای است که از آن دست برنجن و شانه ها سازند. و عامه عاج را دندان فیل گویند. (منتهی الارب ). لیث گوید: تنها دندان فیل را عاج گویند. (اقرب الموارد). عاج از جمله متاعهای عمده ٔ تجارت صور. وتخت سلیمان ا...
-
عاج
لغتنامه دهخدا
عاج . (ع ص ) ناقه ٔ نرم و رام . (منتهی الارب ).
-
عاج
لغتنامه دهخدا
عاج . [ ج ِ ] (ع اِ) مبنی بر کسر زجری است مر ناقه را. (منتهی الارب ).
-
عاج
لغتنامه دهخدا
عاج . [ عاج ج ] (ع ص ) طریق عاج ؛راه پر از روندگان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
عاج
فرهنگ واژههای سره
پیلسته
-
dentine/ dentin, substantia eburnea, ebur dentis, dentinum
عاج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] بخشی سخت از دندان که مغزۀ دندان را احاطه کرده است و در قسمت تاج با مینا و در قسمت ریشه با ساروجه پوشیده شده است
-
عاج
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) 1 - بافت داخلی دندان که مینای دندان آن را در بر گرفته است . 2 - دندان فیل .
-
عاج
دیکشنری عربی به فارسی
عاج , دندان فيل , رنگ عاج
-
عاج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) 'āj ۱. دو دندان سفید و سخت پیشین فیل، گراز، و کرگدن که برای ساختن اشیای زینتی به کار میرود.۲. مادهای سفید و سخت در زیر مینای دندان.
-
عاج
دیکشنری فارسی به عربی
عاج
-
واژههای مشابه
-
عاج عاج
لغتنامه دهخدا
عاج عاج . [ ج ِ ج ِ ] (ع اِ صوت مرکب ) کلمه ای که بدان شتر ماده را زجر کنند. (منتهی الارب ).
-
عج عاج
لغتنامه دهخدا
عج عاج . [ ع َ ] (ع ص ) با بانگ و فریاد از هر چیزی . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب در ماده ٔ عج ) : مانند سیل مواج و بحر عجاج و ابر عجعاج و ریح مهداج بجنبش درآمده متعاقب روان شد. (از دره ٔ نادره ص 229). || اسب گرامی نژاد سالخورده . (منتهی الارب ) (ا...
-
فرش عاج
لغتنامه دهخدا
فرش عاج . [ ف َ ش ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایت از برف که روی زمین را سفید کرده باشد. (از برهان ).
-
predentin
پیشعاج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] لایۀ داخلی و آهکینشدۀ عاج که در تماس با مغزۀ دندان قرار دارد متـ . عاجواره dentinoid