کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عائذ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عائذ
/'ā'ez/
معنی
پناهآورنده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
عائذ
لغتنامه دهخدا
عائذ. [ ءِ ] (اِخ ) ابن محصن بن ثعلبه ملقب به المثقب العبدی . از بنی عبدالقیس . شاعری جاهلی از مردم عراق بود و به عمروبن هند پیوست و او را درباره ٔ وی مدیحه هاست . نعمان بن منذر را مدح گفت . شعر اونیکو و در آن حکمت و رقتی است . (از الاعلام زرکلی ).
-
عائذ
لغتنامه دهخدا
عائذ. [ ءِ ] (اِخ ) پدر بطنی از بنی ضبه است . (منتهی الارب ).
-
عائذ
لغتنامه دهخدا
عائذ. [ ءِ ] (اِخ ) جدی است جاهلی که پسران وی بطنی از ربیعه از اعراب عدنانند، و موطن آنان بیابان حجاز است . (الاعلام زرکلی ).
-
عائذ
لغتنامه دهخدا
عائذ. [ ءِ ] (ع ص ) پناه آورنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) : این مرا زائر آن مرا عائذاین مرا مخلص آن مرا دلدار. خاقانی .|| نو زاینده از آهو اسب و شتر و گوسپند و جز آن . ج ، عُوذ و عوذان . (منتهی الارب ).
-
عائذ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'ā'ez پناهآورنده.
-
جستوجو در متن
-
عایذ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: عائذ] [قدیمی] 'āyez = عائذ
-
عائذة
لغتنامه دهخدا
عائذة. [ ءِ ذَ ] (ع ص ) مؤنث عائذ. ج ، عائذات ، عوائذ. (منتهی الارب ). رجوع به عائذ شود.
-
عوذات
لغتنامه دهخدا
عوذات . (ع ص ، اِ) ج ِ عوذ، که آن جمع عائذ باشد. نوزاییدگان . (از اقرب الموارد). رجوع به عوذ و عائذ شود.
-
عوذان
لغتنامه دهخدا
عوذان . (ع ص ، اِ) ج ِ عائذ. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). رجوع به عائذ شود.
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) محمدبن عائذ الدمشقی . از روات حدیث است و رجوع به محمدبن عائذ قرشی دمشقی شود.
-
عایذ
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ ع . عائذ ] (اِفا.) پناه آورنده .
-
عوذ
لغتنامه دهخدا
عوذ. (ع ص ، اِ) ج ِ عائذ. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و آن را بر «عوذات » جمع بندند. (از اقرب الموارد). رجوع به عائذ و عوذات شود.
-
روح
لغتنامه دهخدا
روح . (اِخ ) ابن عائذ. محدث است و از ابی العوام روایت دارد. (از تاج العروس ).
-
ابودوس
لغتنامه دهخدا
ابودوس . [ اَ دَ ] (اِخ ) او از عبدالرحمن بن عائذ و از او عفیر روایت کند.