کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ظُفُرٍ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ظفر
لغتنامه دهخدا
ظفر. [ ظَ ف ِ ] (اِخ ) قلعه ای است به یمن . (منتهی الارب ).
-
ظفر
لغتنامه دهخدا
ظفر. [ ظَ ف ِ ] (ع ص ) ظفیر.ظِفّیر. مردی که به هرچه اراده کند دریابد آن را.
-
ظفر
لغتنامه دهخدا
ظفر. [ ظُ ] (اِخ ) موضعی است نزدیک شُمیط بین مدینه و شام از دیار فزاره و در آنجاست که ام قرفة، فاطمة بنت ربیعةبن بدر کشته شد. (معجم البلدان ).
-
ظفر
لغتنامه دهخدا
ظفر. [ ظُ / ظُ ف ُ / ظِ ] (ع اِ) ناخن . ج ، اظفار، اظافیر. || کلیل الظُفر و مقَلّم ُالظُفر؛ مرد سست بددل و ذلیل خوار. || ناخنه ٔ چشم . || کمان سوای بستنگاه زه کمان و یا گوشه و نوک کمان . پس گوشه ٔ کمان . (مهذب الاسماء). || ما بالدّار ظُفر؛ احدی در خا...
-
ظفر
لغتنامه دهخدا
ظفر.[ ظَ ف َ ] (اِخ ) میرزا کاظم کرمانی ، خلف میرزا محمدتقی کرمانی . از اکابر محققین است . وی در شباب تحصیل علوم متداوله کرد و در حکمت طبیعی که فن موروثی اوست ماهر و قادر است . هم از آغاز جوانی طالب مطالب عرفانی و به خدمت جمعی از اهل حال و ارباب کمال...
-
ظفر
فرهنگ نامها
(تلفظ: zafar) (عربی) پیروزی ، نصرت .
-
ظفر
واژگان مترادف و متضاد
پیروزی، تسلط، چیرگی، سلطه، غلبه، فتح، نجاح، نصرت ≠ شکست
-
ظفر
فرهنگ واژههای سره
پیروز
-
ظفر
فرهنگ فارسی معین
(ظَ فَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) پیروز شدن . 2 - (اِمص .) پیروزی .
-
ظفر
فرهنگ فارسی معین
(ظُ فُ) [ ع . ] (اِ.) ناخن ، ج . اظفار.
-
ظفر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] zafar پیروز شدن؛ غلبه.〈 ظفر شدن: (مصدر لازم) [قدیمی] = 〈 ظفر یافتن〈 ظفر یافتن: (مصدر لازم) پیروز شدن؛ دست یافتن به مراد؛ غلبه کردن.
-
ظفر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] zofor, ze(o)fr ناخن.
-
ظفر
دیکشنری فارسی به عربی
نصر
-
ظفر دادن
لغتنامه دهخدا
ظفر دادن . [ ظَ ف َ دَ ] (مص مرکب ) اِظفار. تظفیر. مظفر کردن بر. افلاح . (تاج المصادر).
-
ظفر کردن
لغتنامه دهخدا
ظفر کردن . [ ظَ ف َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نصرت کردن .