کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ظهرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
طمأنة
لغتنامه دهخدا
طمأنة. [ طَ ءَ ن َ ] (ع مص ) فروداشتن . (زوزنی ): طمأن ظهره ؛ پست و برابر نمود پشت را. || طمأن من الامر؛ آرامید از کار. (منتهی الارب ).
-
يَظْلَلْنَ
فرهنگ واژگان قرآن
دائماً مي شوند- مي مانند (از افعال ناقصه است که معني اش با عبارت بعدش کامل مي گردد.عبارت "فَيَظْلَلْنَ رَوَاکِدَ عَلَىٰ ظَهْرِهِ " يعني : به روى آب ساكن و بىحركت مىمانند)
-
ازجر
لغتنامه دهخدا
ازجر. [ اَ ج َ ] (ع ص ) بعیر ازجر؛ شتر که در مهره های پشت او شکستگی باشد از بیماری یا از پشت ریش . (منتهی الارب ). و هو الذی فی فقاره (ای فقار ظهره ) انخزال من داء او دبر. (تاج العروس ).
-
رواکد
لغتنامه دهخدا
رواکد. [ رَ ک ِ ] (ع ص ،اِ) ج ِ راکد و راکدة. (از معجم متن اللغة). ج ِ راکد. (ناظم الاطباء). رجوع به راکد و راکدة شود : و من آیاته الجوار فی البحر کالاعلام . ان یشاء یسکن الریح فیظللن رواکد علی ظهره . (قرآن 32/42 و 33).
-
صلا
لغتنامه دهخدا
صلا. [ ص َ ] (ع اِ) || (ع اِ) میانه ٔ پشت مردم یا از هر چهارپایه .(منتهی الارب ). || طرف سرین یا فرجه ٔ میان شرم و دنب یا آنچه جانب راست و چپ دنب است و هما صلوان . (منتهی الارب ). زیر سرین مردم و آن اسب و آنجا که دنبال اسب بر وی آید. (مهذب الاسماء). ...
-
مدربخ
لغتنامه دهخدا
مدربخ . [ م ُ دَ ب ِ ] (ع ص ) کبوتر ماده که بر نر تن دردهد و رام گردد برای سفاد. (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از متن اللغة). نعت فاعلی است ازدربخة. رجوع به دربخة شود. || مرد پشت خم کرده و فروتن . (ناظم الاطباء): دربخ الرجل ؛ طأطاء رأسه و بسط ظهره ...
-
ملاحکة
لغتنامه دهخدا
ملاحکة. [ م ُ ح َ ک َ ] (ع مص ) سخت کردن پیوستگی چیزی را. (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). چیزی را به چیزی چسباندن .(از اقرب الموارد). || درآمدن چیزی در چیزی . یقال : لوحک فقار ظهره ؛ ای دخل بعضها فی بعض . (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (...
-
ظهیر
لغتنامه دهخدا
ظهیر. [ ظَ ] (ع ص ، اِ) هم پشت . مدد. یار. یاور. مددکار. ظِهرة. ظُهرة. پشتیوان . پشتیبان . یاریگر. کمک . ج ، ظُهَراء. (مهذب الاسماء): و الملائکة بعد ذلک ظهیر. (قرآن 4/66).بدان منگر ای خواجه گر ظاهری نبینی همی مرد دین را ظهیر. ناصرخسرو.پشت احکام قران ...
-
تأتب
لغتنامه دهخدا
تأتب . [ ت َ ءَت ْ ت ُ ] (ع مص )آماده شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || پوشیدن اِتب را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به تأتیب شود. || سخت شدن . || گذاشتن چله ٔ کمان بر سینه و بیرون آوردن هر دو بازوان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) ...
-
سنگ پشت
لغتنامه دهخدا
سنگ پشت . [ س َ پ ُ ] (اِ مرکب ) جانوری است از دسته ٔ خزندگان که آنرا کشف و باخه نیز گویند و به هندی کچهوا نامند. (غیاث ). کشف . (فرهنگ رشیدی ). جانوری است معروف که او را لاک پشت و کاسه پشت نیز گویند. (برهان ). خشک پشت . سلحفاة. ابوالمتجمل . باخه . ظ...
-
قطن
لغتنامه دهخدا
قطن . [ ق َ طَ ] (ع مص ) منحنی شدن . (اقرب الموارد): قطن ظهره قطناً؛ منحنی شد پشت او.(اقرب الموارد). || (اِ) میان دو ران . (منتهی الارب ). مابین الورکین الی عجب الذنب . (اقرب الموارد). و صاحب العین گوید: المواضع العریض بین الثبج و العجز. (معجم البلدا...
-
منبطح
لغتنامه دهخدا
منبطح . [ مُم ْ ب َ طِ ] (ع ص ) مرد بر روی افتاده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). فی الحدیث : نهی النبی صلی اﷲعلیه و آله ان یأکل الرجل بشماله او مستلقیاً علی ظهره او منبطحاً علی بطنه . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || رودبار ف...
-
استلقاء
لغتنامه دهخدا
استلقاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ستان خفتن . (مجمل اللغه ) (منتهی الارب ). بپشت واخسپیدن . بپشت واخوابیدن . به ستان واخفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). بر پشت واخسپیدن . (غیاث ). بر قفا خفتن . (منتهی الارب ). ستان افتادن . بر پشت افتادن . طاق باز خواب...
-
انبطاح
لغتنامه دهخدا
انبطاح . [ اِم ْ ب ِ ] (ع مص ) بر روی افتادن . (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): انبطح ؛ بر روی افتاد، و فی الحدیث : «نهی النبی صلی اﷲ علیه و سلم ، ان یأکل الرجل بشماله او مستلقیاً علی ظهره او منبطحاً علی بطنه ». (منتهی ...
-
ایر
لغتنامه دهخدا
ایر. [ اَ ] (ع اِ) نره . ج ، ایور، آیار، آیر. (آنندراج ) (منتهی الارب ). آلت تناسل . (برهان ) (هفت قلزم ). ذکر و قضیب . (غیاث ). ذکر. (مهذب الاسماء). شرم مرد. قهبلس . زب .(یادداشت بخط مؤلف ). || فرزند نرینه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || من یطل...