کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ظنبوب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ظنبوب
لغتنامه دهخدا
ظنبوب . [ ظُم ْ ] (ع اِ) کرانه ٔ پیشین ساق یا استخوان خشک ساق یا طرف استخوان ساق . حرف ساق از قدم یا استخوان آن یا حرف استخوان آن . (بحر الجواهر). || میخی در کعب سنان که سرنیزه در وی رود. ج ، ظنابیب .
-
جستوجو در متن
-
ظنابیب
لغتنامه دهخدا
ظنابیب . [ ظَ ] (ع اِ) ج ِ ظُنبوب . || قَرَع َ ظنابیب الأمر؛ خوار گردانید آن را و رام کرد. یا آماده ٔ جنگ گردید و درآمد در امورِ شِداد.
-
استخوان
لغتنامه دهخدا
استخوان . [ اُ ت ُ خوا / خا ] (اِ) عَظْم . (دهار) (منتهی الارب ). قسمت صلب و سختی که در بدن حیوان و نبات است . و آن عام است بر حیوانات و نباتات ، برخلاف استه که مخصوص نباتات است . (برهان ). عضویست که صلابت آن بدانجا رسد که آنرا نتوان دوتا کرد یا عضو ...