کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ظلم کیش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ظلم کیش
لغتنامه دهخدا
ظلم کیش . [ ظُ ] (ص مرکب ) ستم پیشه : ز رای روشن و تدبیر ملک پرور اوست که دادکیشان بیشند وظلم کیشان کم .سوزنی .
-
واژههای مشابه
-
ظُلْمَ
فرهنگ واژگان قرآن
ظلم - جَور - ستم (ظلم عبارت از رفتاري است ناشايسته و نا بجا در قبال چيزي يا کسي ،يا قرار دادن چيزي در غير از جايي که شايسته آن است . لذا نافرماني خداي سبحان را از جهت اينکه مستحق عبادت و اطاعت است و همچنين مخالفت تکليف را ظلم ميشمارند اگر چه اين مخال...
-
ظَلَمَ
فرهنگ واژگان قرآن
ستم کرد (ظلم عبارت از رفتاري است ناشايسته و نا بجا در قبال چيزي يا کسي ،يا قرار دادن چيزي در غير از جايي که شايسته آن است . لذا نافرماني خداي سبحان را از جهت اينکه مستحق عبادت و اطاعت است و همچنين مخالفت تکليف را ظلم ميشمارند اگر چه اين مخالفت از روي...
-
ظُلِمَ
فرهنگ واژگان قرآن
ستم شده است (ظلم عبارت از رفتاري است ناشايسته و نا بجا در قبال چيزي يا کسي ،يا قرار دادن چيزي در غير از جايي که شايسته آن است . لذا نافرماني خداي سبحان را از جهت اينکه مستحق عبادت و اطاعت است و همچنين مخالفت تکليف را ظلم ميشمارند اگر چه اين مخالفت از...
-
ظلم کردن
لغتنامه دهخدا
ظلم کردن . [ ظُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تعدی . ایذاء. ستم کردن . اعتساف . محروم از حق خود کردن .
-
ظلم آباد
لغتنامه دهخدا
ظلم آباد. [ ظُ ] (اِخ ) در مغرب بیش قلعه و شمال غربی بجنورد.
-
ظلم پیشه
لغتنامه دهخدا
ظلم پیشه . [ ظُ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) ظالم . ستمکار.
-
ظلم سوز
لغتنامه دهخدا
ظلم سوز. [ ظُ ] (نف مرکب ) ظلم گداز : آسمان قدربخش و روزگار ظلم سوزروزگار ظلم سوز و قدربخش آسمان .سیدذوالفقار شیروانی .
-
ظلم پیشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] zolmpiše ظالم؛ ستمکار؛ ستمگر.
-
ظلم کرد
دیکشنری فارسی به عربی
أجحَفَ
-
ظلم کردن بر
دیکشنری فارسی به عربی
نقع
-
ظلم و بیدادگری
فرهنگ گنجواژه
ستم.
-
ظلم و تعدی
فرهنگ گنجواژه
ستم.
-
ظلم و جور
فرهنگ گنجواژه
ستم.